• وبلاگ : دست خط ...
  • يادداشت : موزه جنگ...(خادم زخمها...8)
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 1 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    گفتي مصاحبه ياد عجله مون براي برگشت افتادم و بال بال زدنم پشت گزارشگر که بلکه زينب سادات ببينه و رشته کلام رو ببره يا کوتاهش کنه :دي
    + آلك 

    وقتش رسيد هم،سخنت را عوض کني

    هم خواهش رها شدنت را عوض کني

    لاغرشدي کفن دگر اندازه تو نيست

    بايد زمان پرزدنت راعوض کني

    پهلوعوض نکن تو که مجبور مي شوي

    وقت نماز پيرهنت راعوض کني

    دستت تکان نمي خورد اصلا نياز نيست

    بادست خود لباس تنت راعوض کني

    بايدکه ياتحمل بي تابي حسن

    ياجاي بغچه کفنت راعوض کني

    باغ بنفشه شد به خدا غنچه تنت

    مويم سفيد مي شود از راه رفتنت

    پاسخ

    ممنون....از لطفتون.يلدايام بخير...... اين روزها التماس دعاي بسيار
    + آلك 

    خيلي رعايت دل بي يار مي کني

    داري مرا به خويش بدهکار مي کني

    حتي هنوز هم که دگر بي نفس شدي

    با اين نفس نفس نفسم کارمي کني

    پنهان نکن عزيز دلم بي دليل نيست

    تامي رسم تو روي به ديوار مي کني

    باشد نگو فقط کمي ارام گريه کن

    همسايه را دو مرتبه بيدار مي کني

    نيلوفرم قدم به قدم زرد مي شوي

    پامي شوي دوباره کمردرد مي شوي

    شکرخدا که ظاهرا امروز بهتري

    نان مي پزي ودست به دستاس مي بري

    باشد قبول خوب شدي!جمله اي بگو

    تا مطمئن شوم که زپيشم نمي پري

    دلتنگ دست هاي تو وموي زينبند

    ائينه ها وشانه وسنجاق وروسري

    اين فاطمه که فاطمه اين سه ماه نيست

    حالا درست مثل زمان پيمبري

    قدقامت صلات!زمان نماز شد

    بايد نماز را سر پاجابياوري

    اما دوباره پاي قيام تو پانشد

    حتي قنوت نافله ات هم ادا نشد...


    كلا همه جا پارتي داري آباجي؟!:دي