سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر

 رسیدیم تپه الله اکبر . سردار اصفهانی برادران بزرگواری رو معرفی کردن که از اول پاکسازی سنندج توی منطقه بودن.
سردار اصفهانی اینطوری از اون روزها میگفتن:
پاکسازی شهر سنندج ده روز توی اردیبهشت ماه توسط نیروهای سپاه و سازمان پیشمرگان مسلمان کرد انجام شد. البته مقدماتش از اسفندماه شروع شده بود اما اصل پاکسازی استراتژیک شهر از 12 تا 22 اردیبهشت ماه انجام شد.
برادر بزرگوارمون،کاک رحیم احمدی اون زمان مثل من موهای مشکی داشت که خیلی هم بلند بود، ایشون فرمانده سازمان پیشمرگان مسلمان کرد بودند که به فرمان شهید بروجردی ایشون مسئول شد که این سازمان رو تشکیل بده.
کاک خلیل رضایی هم که میبینین اون پایین ایستادن، ایشون هم مسئول پشتیبانی سازمان پیشمرگان مسلمان کرد بودن و برادربزرگوارمون داریوش چاپاری هم مسئول عملیات بود که دو سال پیش دم درب مغازش با یک تیر توی سرش شهیدش کردن.
بله سازمان پیشمرگان اینجوری شکل گرفت ، اومدن و کارهای بزرگی در منطقه انجام دادنکه حالا برادر بزرگوارمون رحیم احمدی تعریف میکنن. در اون زمانی کل شهر به این بزرگی که میبینید همش در اختیار دشمن بود، دشمن داخلی ما. از گروه هایی که من خدمتتون گفتم، هر کدومشون یک منطقه ای رو گرفته بودن و پارچه ای زده بودن و اعلام حکومت مستقل میکردن. بنابراین در اون سالها، چنین وضعیتی داشتیم. حالا ما در خدمت برادر بزرگوارمون هستیم تا از این تپه و عملیاتهایی که روی اون انجام شده برامون بگن.تپه ای که ما روش خیلی شهید دادیم. البته من چون اصفهانی هستم ، این رو عرض کنم، یک گردان از اصفهان داشتیم به نام محمودی حر که چون ایشون هیکل بزرگی داشت گردان به نام خودش که فرمانده هم بود اسم گزاری شده بود. که نصف این گردان روی همین تپه از بالا تا پایین شهید شدن. از شیراز اومده بود. ایشون هم یک کارهایی کردن و در نهایت برادرانمون از سازمان پیشمرگان مسلمان کرد..... چیزی که مهم است در کردستانِ ما ، هر چی پاکسازی شده ، هر چی که عملیات شده ، هر چی پاکسازی شده، نقش سازمان پیشمرگان مسلمان کرد در اون بسیار کلیدی و عمده بوده، اگر این ارتفاعاتی که میبینید، اون زمان گرفته شده، نقش برادرانمون در سازمان پیشمرگان مسلمان کرد و برادرانمون در ارتش بود. تمام این موفقیتها به خاطر فداکاری هست که این برادرانمون انجام دادن. تمام این روستاهای منطقه که ما می خواستیم بریم، دو نفر از این برادرانمون جلودار ما بودن و راهنمای ما میشدن . ما رو میبردن به منطقه تا بتونیم اونجا عملیات رو انجام بدیم. منِ نوعی که الآن همه جا رو بلد هستم، اون موقع ببخشیدعینی یک آدم کور بودم. نمیدونستم روستاها کجا هستن. برادرانمون جلو راه می افتادن و ما هم پشت سرشون.