سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

من نمی دونم چرا ما ایرانیا تا اسمی انرژی هسته آ کیکی زرد آ اورانیو آ غنی سازی آ ... این حرفا میشِد فقط به فکری تعداد بمبهای هسته ای که ممکنِس بسازیم می افتیم؟!!... خداوکیلی غیری اینس؟؟ وجدانن چه جوسازی مزخرفی شدِسااا.

آره جوسازی. دِ آخه یعنی چه. مِگه قرارِس ما با اون همه مصیبِتی که کشیدیم توو اینهمه سال تا تونستیم به دانش و اطلاعاتی باارزشی مسلط بشیم آ اینهمه دانشمند بزرگ کنیم آ اونهمه شونم شهیدشون کردند... حالا وخیزیم اورانیومامونا غنی سازی کونیم آ بعد بیریزیم توو سطلی آشغالی اسرائیلیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

بمب هسته ای مثلاً به چه دردی ما میخورد؟؟؟ اگه کسی بگه به دردی جنگ آ کشت و کشتاری دشمن جماعت میخورد... که ما همه بروبچای نظامی مون توو هوایی آ دریایی آ زمینی آ ارتش آ سپاه با همون اسباب و ابزاری تخصصی و ساختی خودشون ... هرچی را ، هر جایی نظرشون باشه نابود میکنند. خیلی ارزونتر از این حرفااا.... ناقافلِکی مگه مغزی خر خوردند که این اورانیوما باارزشمونا حروم کونند؟

نه بابا این حرفا نیست. ما کیکی زرد به این باارزشیمونا براش ارزش قائلیم. من و امثالی من خبر نداشته باشیم شوما که دیگه خبراشا دارین، ما این روزا صاحبِ تمامی تکنولوژی ساختها توو صنعتی داروسازی-پزشکی.... و ماهواره-مخابرات.... انواع نیروگاه... آ الباقی کاربردهای باحالش هستیم و منتظری محصولاتی نطنز آ فوردو آ ... نشستیم تا درصد بازدهی کارگاههامونا بالا ببریم.

من که صبح بعدی اذون غسلی شهادتما کردما تا بروبچا تماس گرفتن خانوم مهندس اگه آدرسدون دقیقِس تا بیاییم سری کوچدون. برگه جدولی کاریما با یوخده کاغذ ماغذ برداشتم و بسم الله گفتم و زدم بیرون. توو اون تاریکی کوچه و محله ی ما ماشین به اون گُندِگی سری موچه وایسادس آ همکاری ورزشکاری ما دست تکون میدد که خانوم مهندس زود باشین. آآآآآ آقا اینا حسابِشا نیمیکونند مِلِت خوابن آ همسایا ما چیچی میگن پشتی سری ما.......

ماشالله این همکاران بنده همه آقایونی هم تیپ ا هم قدی بهزاد سلیمی....

...... ماشالله.

رفدم نیشستم جلو ، ظاهرا آخرین نفری بودم که سوار ماشین سرویس شدم. راننده شرکت با بسم الله استارتی ماشینا زدس.

بسم الله الرحمن الرحیم . پیش به سوی نطنز