سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

شکر خدای روزی دهنده ی مهربان را. سپاس از آقا اباصالح (عج) و مادر گرامیشون بی بی فاطمه زهرا(س). و همه اهل بیت علیهم السلام را.
سلام به همه بروبچا وبلاگی آ غیره و ذالک را. برگشتیم از یه سفر باحال زیارتی و پربار. از سفر به سوریه و لبنان.فقط فعلاً...

حیف که جناب مسئول گفتن کسی اسمی از کس دیگه ای نیاره . کسی عکسی از کس دیگه ای نزنه.

نمی دونم چرا . ولی  جناب مسئول که با عالم وبلاگستون آشنایی ندارن . فقط زورشون به ما رسیده؟؟؟؟؟؟که میگن به خاطر اینکه دوستان یه وقتی دور از جون - زبونم لال- هفت آسمون به میون..... نارداحت نشن نگین که همسفرادون یکی دو تا بچه مچه از خبرگزاری العالم آ فارس نیوز آ باشگاه خبرنگاران جوان آ دفتر مشاوره امور زنان و خانواده ریاست جمهوری آ ...اینا بودند ......
شوما که میدونین این بروبچه خبرنگار چقده زبوناشون ماشالله امتداد دارد آ الحمدالله روشونم مازاد بر مصرفس....
اصرار داشتن از اتفاقات سفر ننویسین. والله من که فعلا در غرب تشریف دارم و از سفر ارزشمند و پربارم به غرب کشور مینویسم. حالا حالا هم وقت نمیکنم از یوخده غربتر از غربی کشور بنویسم.... ولی ایشالله تا اونوقت بروبچا همسفرامون نوشتند.
چیکار کنم . فعلا تا ایشون اجازه ندند من اصی چیزی نیمی نویسم.

 


نظر

. .

این روزها دلها همه هوایی شده. هرچی این تلوزیونا روشن میکنم، دارد از اعمالی حجاج میگد آ نشون میدد..... هرچی با دوست و رفیق همکلام میشیم، مامان یا بابا یا هردوتاشون با هم  یا ... مشرف شدن تمتع.
دلمان هوایی شده بود. با هم قرار گذاشتیم بریم دست به دامان خانم حضرت زینب(سلام الله) و رقیه خانم بشیم . بلکی یه سفری زیارت کربلایی......عمره .... تمتع ... بیاد توی برنامه زندگیمون.  


رفقا دعامون کنین. التماسی دعا. بلکی اونجا بلد باشیم چه جوری دست به دعا برداریم.

انشالله. توکل بر خدا و به امید دستهای یاریگر مهدی فاطمه-اباصالح(عج) 


نظر

... امروز تیلیفن زدند که یالله سه تا چکی 100 تومنی رد کن بیاد. حالا هرچی ما میگیم . باشد چشم. ما چک کشیدیم. اما راشا پیدا نکردیم تا به دستی شوما برسونیم. هی این خانمی مسئول میگند. نخیر . شوما فکر نکنین با من رفیقیند آ میتونیند موفتکی با ما بیاییندا. از این خبرا اصش نیسسسسسس. خلاصه کلی توضیحات دادیم تا باورشون شدس که اصفانی جماعت برای چیزای با ارزش از جونشم مایه میزارد دیگه چه برسد به مال و منالی باباش......
خلاصه کلی طول کشیدس تا باور کردند آ آخرشم تا پاسپورد آ چک ها به دسسشون نرسیدس ما را قاتی همسفریاشون حسابم نکردند. عجب این تهرونیا ماشین حسابنداااااااا. اینا با چک پول نفساشونا تنظیم میکنند. فقط آ فقط اقتصادی فکر میکنند. ( خب غیبت تا همینجا بسس. میخوام برم زیارت. شگون ندارد..)

یه نگاه انداختم به کتابهام ...کتاب خوشه ------ دیوان علی اکبر فرهمند آملی-
یک راست رفتم سر شعری که برای خانم گفته بود :

السلام ای گل گلزار رسول * نور چشمان گهر بار بتول

السلام ای مه تابان حسین * ناز پرورده ی دامان حسین

زینت دوش اسیران بلا * مهر ذیل سند کرببلا

دختر شاه ولایت بودی * صاحب عز و جلالت بودی

از مدینه اکرام و وقار * گشتی ای کوکب رخشنده سوار

گاه در دامن اکبر بودی * سرخوش از مهر برادر بودی

گاه با عمه و گاهی بابا * سخنت بود به صد شور و هوا

از تماشای عمو شاد بدی * وز همه رنج و غم آزاد بدی

دست پر مهر و وفای مادر * داشتی در همه اوقات بسر

لیک چون فرصت گل کوتاه است * غنچه را باد اجل همراه است

زود پرپر شدی ای نور دو عین * نازنین غنچه گلزار حسین

ای رقیه چه بگویم به چه حال * گل روی تو شد آمال ملال

وارد کرببلا گردیدی * همدم رنج و بلا گردیدی

تشنگی داشتی و بی پدری * غربت و خستگی و دربدری

پیش چشم تو عزیزان تو را * سر بریدند عیان یا به خفاء

زآتش خیمه طفلان ای ماه * جسم زارت به کجا برد پناه

اندر آن تیره شب ای نور دوعین * آن شنیدم که یتیمی ز حسین

هر طرف رفت و به هر کس که رسید * از همه راه نجف می پرسید

آن تو بودی که علی خواه بدی؟ * چشمها دوخته بر راه بدی؟

چند ساله بدی ای ماه جبین * که اسیرت بنمودند ز کین

همه گویند رقیه به سه سال * نرسیده شده نائل به وصال

در چنین خردی این رنج گران * کس ندید است و نبیند بجهان

باز گو آنچه که آمد بسرت * جان بقربان دو چشمان ترت

خاطرات سفر شام بگو * سخن از محنت ایام بگو

کربلا، کوفه و یا مجلس شام * در کجا سخت تر آمد ایام؟........