سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر

از خواص جالب یونجه چه می دانید؟

 

از خواص جالب یونجه چه می دانید؟

گیاه یونجه را به دلیل دارا بودن انواع ویتامین‌ها، مواد معدنی و پروتئین‌ها سلطان گیاهان می‌نامند.یونجه، گیاهی است غریب که امروزه در اذهان عمومی تنها به درد علوفه دام می‌خورد، درحالی‌که در گذشته استفاده‌های فراوان از این گیاه پرفایده می‌شده است.این گیاه که عمدتاً در آسیا کشت می‌شود از اولین گیاهان دارویی شناخته‌شده برای بشر است.

 

«یونجه» که در فارسی به آن «اسپست باغی»، «سپست»، «سبیس» یا «درفا»، در افغانستان «اسپیشتا» و در ترکی بدان «یونجه»، به رومی «میدیکی»، به مصری «قضب» و به عربی «رطبه» یا همان «فصفصه» گویند، گیاهی است علفی، پایا و از تیره پروانه‌واران و همدسته شبدرها که ارتفاع آن تا یک متر می‌رسد. دارای ساقه‌های بلند و برگچه‌های نازک، نوک‌تیز و بیضی شکل. گل‌هایش غالباً بنفش، کوچک یا گاهی زردرنگ است و به شکل سیر،

 

میوه «یونجه» مانند صدف بوده و دانه داخل میوه مانند لوبیا ولی کوچک‌تر از آن است. «یونجه» ریشه‌ای بسیار عمیق دارد که تا 3 متر به عمق زمین نفوذ می‌کند، در نتیجه ویتامین‌ها و مواد معدنی را از خاک تهیه می‌کند. این گیاه از علف‌های خوب مراتع است و بهترین نوع آن سبز املس (نرم) است.این گیاه در اکثر نقاط جهان رشد می‌کند و به صورت وحشی در بعضی نواحی معتدل آسیا و شمال آفریقا می‌روید که انواع و اقسام دارد. مزاج یونجه تازه در آخر اول گرم و تر و خشک آن، گرم و خشک است و قوتش تا 5 سال باقی می‌ماند.

 

یونجه از نظر تغذیه عمومی غذایی کامل است که چاق می‌کند و آهن بسیاری دارد و خوردن آن تمام اعضای بدن را تقویت می‌کند، «یونجه» در درمان ضعف عمومی، ضعف بنیه، کم‌خونی و اعصاب مفید است و مغز و ستون فقرات را قوت می‌بخشد. این گیاه خوراکی با خواص تغذیه‌ای فوق‌العاده، منبع غنی از ویتامین‌های B ,K ,E ,D ,A و همچنین املاح معدنی نظیر کلسیم، اسیدفولیک، منیزیم، پتاسیم به حساب می‌آید و البته مصرف خشک آن تأثیرگذارتر خواهد بود.

 

از دیگر فواید گیاه یونجه این است که حاوی مقدار قابل‌توجهی پروتئین است. علاوه بر این ریشه گیاه یونجه قابلیت آن را دارد که تا عمق 18 متری زمین هم پیشروی کرده و ویتامین‌ها و مواد معدنی بیشتری را از خاک جذب کند.بررسی‌های گذشته حاکی از آن است که مصرف گیاه یونجه می‌تواند در پاک‌سازی روده از مواد سمی موثر باشد. همچنین گیاه یونجه کلسترول بد را کاهش می‌دهد و در تصفیه خون نقش دارد.

 

 

مروری بر خواص یونجه


* یونجه‌ی پخته ملین و خشک آن قابض است، تازه آن نفاخ و افزاینده شهوت است.* مداومت در خوردن شربت یونجه چاق‌کننده و مولد خون صالح و ضماد کوبیده آن با عسل محلل ورم سرد و با سرکه محلل ورم گرم است.* یونجه مدر حیض است خصوصاً چون در حمام یا بعد از آن تناول نمایید و جهت خشونت سینه و سرفه نافع است.

 

* خوراک آن شیر و منی را زیاد می‌کند به خصوص تخم یونجه.* مقدار ویتامین C آن 2 برابر «جعفری» و 4 برابر «لیموترش» است و ویتامین A آن از «شب کوری» جلوگیری می‌کند.* یونجه همچنین مقداری ویتامین D داشته و سرشار از ویتامین K است که خوردن آن از خونریزی جلوگیری می‌کند و پخته آن برای رفع یبوست مفید است.* ضماد پخته یونجه روزی 2 بار جهت رعشه مفید است.

 

ترکیبات شیمیایی


ترکیبات شیمیایی یونجه بر حسب آن که عمل تجزیه روی این گیاه جوان (قبل از گل دادن) یا در آغاز گل دادن و یا پس از پیدایش گل انجام گیرد تفاوت می‌نماید. به طوری که در گیاه جوان، مقدار پروتئین‌ها زیادتر از آغاز گل دادن و برعکس مواد سلولزی و هیدرات‌های کربن آن کمتر است. آنزیم‌های بسیاری در یونجه یافت می‌شود که از آن‌ها می‌توان به اینورتاز و پکتیناز اشاره کرد.

 

«یونجه» شامل حدود 20 درصد پروتئین می‌باشد. علاوه بر این‌ها حاوی هیدرات‌های کربن، دیاستازها، نوعی ساپوتین با اثر عطسه‌آور، ستن‌ها، دو ماده رنگی، اسید فسفریک و ویتامین‌های مختلف است. در خاکستر آن مقدار زیادی آهک، پتاس، اسید فسفریک، کمی منیزیم، آهن و به مقدار جزئی «آرسنیک» و «سیلیس» است.

 

روش تهیه شربت یونجه


برای تهیه شربت یونجه 300 گرم یونجه خشک را در یک لیتر آب می‌جوشانند تا نصف شود، سپس آن را با فشار صاف نموده و با 900 گرم قند یا شکر شیرین کرده روزی 200 تا 300 گرم مصرف کند.یونجه را می‌توان دم کرده و آن را به صورت چای نوشید. همچنین می‌توان این گیاه را به صورت کپسول و همچون قرص‌های مولتی‌ویتامین روزانه مصرف کرد.

 

 

ترک اعتیاد با یونجه


روش پزشکان قدیم ایران در معالجه اعتیاد، ساختن داروهایی بود که معتاد را نسبت به خود اعتیاد متنفر و حساس می‌کرد و برای این کار معمولاً از تعفن یونجه، افسنتین و چند گیاه دیگر استفاده می‌کردند. اخیراً داروسازان سنتی هند یونجه تازه را خرد کرده 2 ماه در الکل خیسانده و بعد یک استکان آن را با مقداری آب موقع خماری به معتاد می‌خورانند و بعد دستور می‌دهند

 

که از ماده مورد اعتیاد خود استفاده کند. محلول الکلی یونجه به علت داشتن ماده صابونی (ساپونین) شخص را ناراحت کرده و نسبت به ماده مورد اعتیاد متنفر و بیزار می‌سازد و تا مدتی زیاد از آن بدش می‌آید. این روش سابقاً در ایران برای درمان اعتیاد به الکل بود، اکنون برای معالجه معتادان به تریاک و سیگار و حتی هروئین به کار رفته و نتایج عالی داده است.

 

تاریخچه

یونجه از زمان‌های بسیار قدیم در ایران کشت می‌شده است و در حدود پنج قرن قبل از میلاد مسیح از یاران به یونان برده شد و در قرن هفتم بعد از میلاد به اروپا راه یافت.یونجه در ایران در مناطق مرکزی و جنوبی به مقدار بسیار زیاد کشت می‌شود. زنبور عسل گل یونجه را دوست دارد و از آن شهد زیادی به دست می‌آورد و تبدیل به عسل می‌کند. پرورش این گیاه در قدیم برای تهیه علوفه چهارپایان بوده ولی در حال حاضر به علت دارا بودن مواد مغذی به مصرف غذایی نیز می‌رسد.

 

ترکیبات شیمیایی

یونجه سرشار از ویتامین‌های A، C، E، K می‌باشد. مقدار ویتامینC آن 2 برابر جعفری و 4 برابر لیموترش است و ویتامین آن از شب کوری جلوگیری می‌کند.یونجه همچنین مقداری ویتامینD داشته و سرشار از ویتامین K است که خوردن آن از خونریزی جلوگیری می‌کند و پخته آن برای رفع یبوست مفید است. ضماد پخته یونجه روزی 2 بار جهت رعشه مفید است.همچنین دارای آمیلاز که آنزیم مخصوص هضم مواد نشاسته‌‎ای است می‌باشد. آنزیم‌های بسیاری در یونجه یافت می‌شود،

 

به عنوان مثال می‌توان از امیلاز، اینورتاز، و پکتیناز نام برد. یونجه دارای حدود 20 درصد پروتئین می‌باشد.اسیدآمینه‌های موجود در یونجه عبارتند از: لیزین، آرژنین، هیستیدین، آدنین، فنیل‌آلانین، آسپاراژین و سیستین.یونجه دارای اسید فسفریک نیز هست یونجه همچنین دارای منیزیم، آهن و مقدر جزئی ارسنیک و سیلیس است بنابراین یونجه از نظر مواد غذایی بسیار قوی است و غذای خوبی برای انسان و حیوانات است.


شب جمعه بین الحرمین را اگه تجربه کرده باشی، از اون به بعد روحت فقط بین الحرمین آرامش می گیره .

فقط...

 این روزهای کربلا

فقط میشینم یه گوشه(روو به قبله)، همینجور که خیره شدم به گنبد آقا اباعبدالله ، با خود خدا زمزمه میکنم:

خدایا نیت درستی به من بده، تا من در آن نیت شک نکنم.

خدایا یک عمری به من بده، تا تمام عمرم صرف طاعت تو بشه.

خدایا هروقت دیدی عمرِ من چراگاه شیطان شده من آن عمر را نمی خواهم. بگیر قبل از آنکه غضب تو نصیب من بشه. بگیر این عمر را.

خدایا التماس میکنم برای من خصلتِ نکوهیده ای نگه مدار، مگر آنکه خودت اصلاحش کنی.

خدایا نکنه من یک کرامتی داشته باشم و ناقص باشه ، اومدم تو کاملش کنی.

خدایا حسادت حسودان را به دوستی، و بدگمانیِ مردم را نسبت به من تبدیل به اطمینان، و دشمنیِ دیگران را تبدیل به دوستی، و مخالفتِ نزدیکانم را تبدیل به یاری به من، و دوستیهای ظاهری را تبدیل به دوستیِ باطنی کن.

خدایا آنهایی که از من فاصله میگیرند و حاضر نیستند به من نزدیک شوند و ... به من نزدیک و خوش بین کن.

خدایا نکنه من با این دستم به کسی ظلم کنم.

خدایا نکنه با این زبانم به کسی آسیب برسانم.

خدایا نسبت به کسانی که به من مکر می کنند، خودت برای من راه فرار قرار بده.

خدایا یه نیروویی بده ، تا از دستِ آنها که مرا در تنگنا قرار میدهند فرار کنم.

خدایا اگر خِصلتِ عیب جویی و بدگویی در من هست از تو میخواهم ، آن برطرف کنی.

خدایا موفقم کن تا پیروِ کسانی باشم که اولیاء تو را یاری میکند و مرا در این راه راهنمایی میکنندو باعث رشدِ من در این مسیر میشود.


نظر

نماز مغرب و عشا را توو مسجد کمر زرین بودیم، آقا بعد از نماز چند جمله ای از محبت اهل بیت میگفت، از اعمال شب قدر::

شب جمعه، شب قدر...

  در ایام قدر،همون شرایطی که برای شبِ قدر هست برای روز هم با کمی کمتر و بیشتر هست. اون عباداتی که برای شبهای قدر توصیه شده و هست برای روزش هم توصیه شده.

در این ایام، هرچه هست از محبت است.

 پیامبر فرمودند: اگر دیدی دوست داری بِروی مسجد، نماز بخوانی و قرآن بخوانی و ... اگر دیدی شرکت در مجالس مذهبی را دوست داری ، اینها علامت این است که خدا دوستت دارد.

ایمان پایه هایی دارد و محکمترین پایه ها دو چیز است: 1_ دوست داشته باشی برای خدا و 2_ دشمن داشته باشی برای خدا.

 مومن می گوید: معصیت کاران را دوست ندارم. گنهکاران را دوست ندارم.

مومنین را دوست دارم. اهل بیت را دوست دارم. سرمایه اول زندگی من محبت اهل بیت است.

 

خوابم نمی بره ، گوشی رو برداشتم ، یه چرخی زدم و بالاخره رادیو رو روی شبکه معارف تنظیم کردم ، فکر کنم داره ابوهمزه رو میخونه...

بعد از ابوهمزه هم یه سخنرانی گذاشت و ... هنوز یکساعت به اذان صبح مونده. بلند شدم تلوزیون رو روشن کردم. سفره پهن شد و کم کم سحری آماده...

آخرین اذان سحرگاه ماه رمضان... 

 


http://www.momtaznews.com/wp-content/uploads/2016/04/47046_832.jpg

پرسید آن شاعر این آمریکا چیست؟

پرسش دشوار ست، اما برایش پاسخ بسیارست.

آمریکا یعنی یک روزِ روشن، یک کودکِ شاد میبیند دیگر مادر ندارد، یا مادر او را دیگر ندارد.

آغازِ جنگ است ، آوارِ کین است ، آمریکا اینست.

آمریکا یعنی، پیمان با صدام ، تا پیش از اعدام.

آمریکا یعنی بازی با مُرسی حتی در زندان. هرچند خوشرو، هرچند خندان،

آمریکا یعنی ما مُهره باشیم، او مُهره گردان.

حتی اگر  یار ، آمریکا چون مار در آستین ست، آری مصدق ، آمریکا اینست.

فریادها بود ما را در عالم، در یادها ماند، یارا صدامان.

ضربِ تنینِ فریادهامان. شمشیرها را، درهم شکستیم، زنجیرها را از هم گسستیم.

از بند رَستیم، ضحاک را هم درکوه بستیم.

آری برادر؛ از گرگی او چیزی نشد کم، ما بَره باشیم، او در کمین است.

پرسید آن شاعر این آمریکاچیست؟ این آمریکا کیست؟

آمریکا اصلاً معنا ندارد.

این صورت خالیست، پشت نقابش چیزی پنهان نیست.

او که انسان نیست، بُمب افکنش هم ، بی سرنشین است

آری برادر آمریکا اینست.

http://otaghkhabar24.ir/sites/default/files/styles/large/public/repo/pics/1395/04/17//pic-74415-1467878917.jpg?itok=rpIJSw6A


امشب از اون شبهای طلایی سالس که باید حواسمونا جمع کنیم......

زیاد از اعمال مختص این شب خبر ندارم.(توو مفاتیح مفصل توضیح دادس). فقط یه چیزی را میدونم که از امشب وارد آزادراه میشیم. راه باز است و جاده دراز. سرعت رفتن هم به خودم بستگی داره. به گواهی نامه ای که زیر دست دارم. به دلم.... خدایا اومدم جهت استغفار..... اومدم من رو با این همه بار گناه ببخشی تا بتونم آماده سفر بشم.

استغفرالله               .

.             استغفرالله .

.                                      استغفرالله و....


 

کوه باشید، سِیل یا باران، چه فرقی میکند.

سرو باشی، باد یا طوفان چه فرقی میکند. 

مرزها سَهمِ زمینند و تو اهلِ آسمان

آسمانِ شام یا ایران، چه فرقی میکند.

مرگ ما عشق است، هر جا اوست آنجا خاکِ ماست 

سامرا ، غزه ، حلب، تهران چه فرقی میکند.

قفل باید بشکند ، باید قفس را بشکنیم

حَسرِ الزهرا و آبادان  چه فرقی میکند.

هرکه را صبحِ شهادت نیست، شامِ مرگ هست

بی شهادت مرگ با خُسران چه فرقی میکند.

شعله در شعله ، تنِ ققنوس میسوزد ولی

لحظه ی آغاز ، با پایان چه فرقی میکند.


نظر

 خیلی وقت‌ها گناه نکردن نتیجه‌ ی فراهم نبودن موقعیت است
نه اینکه زاهد هستند و نمی خواهند گناه کنند!
همیشه هم موقعیت برای خطا و گناه وجود ندارد...
خیلی ها توهم تقوا برشان ندارد!!!

 

 

http://img1.tebyan.net/Big/1395/04/9ab08b53a03e4c839d5a151b5b76d88f.jpg

 


 

شب .

بین الحرمین.

من هستم و آقا ابالفضل و یه دسته تجزیه تحلیل که گذاشتم محضر خودِ مولا ارائه دهم.

زیارت ناحیه را میخونم و کمی آرامش میگیرم ، دلم امن میشه و احساس میکنم میتونم بشینم محضر آقام قمربنی هاشم.

میرم نزدیک به صحنِ آقا ابالفضل، روبه سوی خودِ آقا چهارزانو میشینم. سلام میدم و سر کلام رو باز میکنم...

آقاجان دِ آخه من که با خوددون قراردادی کاری بسته بودم و محضری خوددون بسم الله گفتم و شروع به کار کردم. پس چرا اینقدر، همکاری نامرد آ عوضی شیرجه زدن توو پاچه ی من؟؟؟

آقاجان دِ من که اینهمه وقت سعی کردم مقاومت کنم آ پایداری آ با سختیها بسازم آ ... دِ شوما خوددونم که شاهد بودین گاهی تاسرحدی مرگ ایستادم. دیگه سخت تر از این روزگار نچشیده بودم. فقط بخاطری قولی که به شوما داده بودم ایستادم و مرگ را هم اینقدر از نزدیک تجربه کردم. 

آقاجان دِ دیگه این کوروکدیلها لذت و بهره برداری از تعفن و لجنزار را از حَد گذرانده اند.

آقاجان اینروزها آرزوهای عجیبی دارم:

این روزها هر جلسه ای که با این جماعتِ کروکدیل، به بحث میشینم و بلند میشم، آخرِ کار، سرم بالا که میرود فقط آرزو دارم بایستم و ببینم خوار و ذلیل شدنشون را.

آرزو دارم ببینم روزی را که به زمین گرم نشسته و زار میزنند.

آرزو دارم ببینم که با تمامِ توان به هردری میزنند و هوار میکشند و التماس میکنند... همه ایستاده اند و شیرین به ذلَتِ ایشان لبخند میزنند.

                  ... چقدر لذت بخش باشد آن روزهایی که ببینم به زمین گرم نشستنشان را.



آقاجان عجیب ست این روزها آرزوهایم، ولی چه کنم بهتر از این نمیتوانم آرزویی داشته باشم برایشان.

اینها خیلی راحت آدمهایی را که زیردست خود میدانند تحقیر میکنند، به بازی میگیرند و خوار میکنند. بیش از هشت ماه شده که آیین نامه ای مفصل و کامل تدوین کرده ایم، همه ی پرسنل ماههاست منتظر هستند، هرآنچه در چنته داشته ام، بکار گرفته ام تا در جلساتی که به تجزیه و تحلیلها می نشینیم و ارزیابی عملکرد میکنیم و ... برای هر قشر از این پرسنل جوابی منتطقی داشته باشم ، تا امروز(همون روزی که دستشون کامل برای من هم روو شد) نیتها را پاک میدیدم ولی آقاجان، یا ابالفضل العباس من از امروز متحیر مانده ام.

آقاجون اون روزی که متحیر و بُهت زده با چشمهایی گرد و از حدقه درآمده و دهانی باز از شرکت زدم بیرون، اول مات و مبهوت شده بودم و از خدا میخواستم دست شما را (یا ابالفضل دستِ شما را) برای من باز کند. میترسیدم که اگه نتونم دست آقام ابالفضل رو توو این ماجرا بخونم، اگه نتونم بفهمم مولام و سید من چه منظوری داشته از چنین دعوتی به اساسِ کار ، به اساسِ عقیده و نظر خودم شک کنم.

نه

          نه

راه میرفتم و بلند بلند به این دزدهای بی وجدان که اینجا خودشون رو کروکدیل میخواندند نفرین میکردم. خدایا چرا؟!...... چرا من رو این مدت کارمندِ حرف گوش کنِ اینها قرار گرفتم؟ چه سودی ، چه منفعتی برای چه کسی داشت؟ راه میرفتم و بلند بلند با خدا حرف میزدم... وسطای محوطه ی شهرک صنعتی اون بنده ی خدا(رئیس صندوق قرض الحسنه ی پرسنل) برام بوق زد و پیاده شد.

بنده خدا، سلامی داد و عرض ادبی و با تعجب پرسید مگه تشریف نمیارین برای جلسه؟!... و من که وسط اون حال و هوا بودم فقط فریاد زدم که نخیر تشریف ببرین، جای من دیگه توو جلسه ای که این دزدها تشکیل میدهند نیست. شما تشریف ببرین.

بنده ی خدا متحیر و متعجب ساکت نشست توو ماشین و راهش رو کشید و رفت...

اون روز استارت خیلی چیزها برای من خورد.

اون روز رفتم جای دیگه ای ، بین دوستانی که به ایمانشون، به صداقتشون مطمعن بودم. یاد ایام کردیم و ضمن سلام و احوالپرسیها کمی آرام شدم ولی دیگه از اون روز...

اون روز استارت خیلی چیزها برای من خورد.

فردا صبح محل کارم سروقت حاضر بودم. نمیخواستم از این جماعت روو دست بخورم. از همون روز دستم رو مشت کردم. به هرحال من قراردادِ کاری خودم رو با شما آقاجان، یا ابالفضل ، با خودِ شما قراردادِ کاری بسته م، نامردی نمیکردم، ولی دستم مشت بود.


اون روز استارت خیلی چیزها برای من خورد.

آرووم آرووم فهموندم که من با این شرایطِ کاری، اینجا موندگار نیستم، به کروکدیلها فهموندم یا شرایط خودتون رو با من هماهنگ میکنید(سر پرسنل شیره نمیمالید_ مسخره و مزحکه ی دست خودتون نمیکنید_ وعده ی سرِ خرمن نمیدهید_ خرحمالی نمیگیرید... ) یا بفکرِ جانشین می افتین، اولین خوشگل خانومی که هماهنگ با مزاجشون بود انتخاب شد و شکر خدا کارها رو تحویلش دادم.

آقاجان، یا ابالفضل، هنوز متحیرم چرا؟........... آقاجان هنوز وقتی یاد مَنِش و رفتارشون که میوفتم فقط از عمق جان آرزو میکنم...

آرزوهایی که تلخ هستند ولی غیر از این چه آرزویی میشود برای چنین مدیرانی داشت که خیلی راحت دروغ می گویند.

چشمهام قفل شده به گنبد و بارگاه مولا و سرور اخلاق و ادب. مردانگی و صدق و صداقت، دلم سوخته و چشمهام سرشار از اشک، حالا دست ادب بر سینه میگذارم، شکر بجا می آورم و لبخندی میزنم و عرض میکنم:

مولاجان یک آرزوی شسته و تمیز دارم برای این کروکدیلها، همین روزها ببینم که به کروکدیلی گردن کُلفت تر از خودشون گرفتار شدن. زیر لثه های کروکدیلی از جنس خودشان گرفتار شوند و همه ی ما شاهد باشیم. ببینیم. و درس عبرت بگیریم.

.....آمین


نظر

اون قسمت از گزارش عملکردهام رو که واجب میدونستم برای مولا و اربابِ ادب _آقا ابالفضل_ تووی همین چندروز اول به  ایشون گزارش کردم، آخیش..... جیگرم کمی خُنک شد، حالا با حوصله و صبر بهتری زیارت میام. زیارت آقا اباعبدالله ، زیارت آقا قمربنی هاشم، زیارت اصحاب آقا و فرزندانشون......

خیمه سوزانی طاقانک

این روزها ظهر توو گرما راهی بین الحرمین میشیم و میریم سمت خیمه گاه. نماز ظهر رو وجدانن نمیشه بین الحرمین آ توو این برق آفتاب خوند. تمام تلاشم رو میکنم تا بتونم یه جا توو صفهای نماز جماعتِ توو صحن و سرای مولا پیدا کنم.

گرما، کربلا، ظهر، آفتاب، عاشورا، آب، تشنگی، عمو عباس، ساقی، امسال تابستان، تشنگی، ماه مبارک رمضان، مدافعان حرم...و آمریکا.

دیشب شنیدم، در محضر آقا شاعری میگفت:

پرسید آن شاعر این آمریکا چیست؟
پرسش دشوار ست، اما برایش پاسخ بسیارست.
آمریکا یعنی یک روزِ روشن، یک کودکِ شاد میبیند دیگر مادر ندارد، یا مادر او را دیگر ندارد.
آغازِ جنگ است ، آوارِ کین است ، آمریکا اینست.
آمریکا یعنی، پیمان با صدام ، تا پیش از اعدام.
آمریکا یعنی بازی با مُرسی حتی در زندان. هرچند خوشرو، هرچند خندان،
آمریکا یعنی ما مُهره باشیم، او مُهره گردان.
حتی اگر  یار ، آمریکا چون مار در آستین ست، آری مصدق ، آمریکا اینست.
فریادها بود ما را در عالم، در یادها ماند، یارا صدامان.
ضربِ تنینِ فریادهامان. شمشیرها را، درهم شکستیم، زنجیرها را از هم گسستیم.
از بند رَستیم، ضحاک را هم درکوه بستیم.
آری برادر؛ از گرگی او چیزی نشد کم، ما بَره باشیم، او در کمین است.
پرسید آن شاعر این آمریکاچیست؟ این آمریکا کیست؟
آمریکا اصلاً معنا ندارد.
این صورت خالیست، پشت نقابش چیزی پنهان نیست.
او که انسان نیست، بُمب افکنش هم ، بی سرنشین است.
آری برادر آمریکا اینست.