خدا را به جان خراباتيان کزين تهمتِ هستيم وارهان
به ميخانة وحدتم راه ده دل زنده و جان آگاه ده
که از کثرت خلق تنگ آمدم به هر سو شدم سر به سنگ آمدم مِئي ده که چون ريزيش در سبو برآرد سبو از دل آواز هو...
غزل خداحافظي رو بذار براي شب عمليات
حالا حالاها كار زياد داريم
رفيق منو دعاكن
گوشه صحن گوهرشاد يادت مي كنم