با سلام و تقديم احترام
حاجي لينكت كرديم لينكمون كن
به عشق شهدا
علي يارت
سلام
امسال سال دومي بود كه رفتم جنوب. رفتم كه غلطه منو بردن جنوب.پارسال دلمو تو خاكهاي گرم و معطر طلائيه ازم گرفتند و امسال....تا عمر دارم لحظات نابي رو كه كنار اروند بهم دادند رو فراموش نميكنم. دل كندن از اون رود و بچه هايي كه همون جا شهيد شده بودند واسم خيلي سخت بود. از دل كندن گذشتم... دلمو با هر چي عشق تو وجودم بود همون جا گذاشتم و برگشتم........
خوشا به سعادتتان
اگر چه داغمان را تازه كرديد اما زيبا و بود و با صفا . لذا حقير نيز در وصف حال خويش ، شعري از مرحوم معيري را تقديم حضورتان مي نمايم :
ياد ايامي که در گلشن فغاني داشتم/ در ميان لاله و گل آشياني داشتم
گرد آن شمع طرب مي سوختم پروانه وار/ پاي آن سرو روان اشک رواني داشتم
آتشم بر جان ولي از شکوه لب خاموش بود/ عشق را از اشک حسرت ترجماني داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس در گهي/ چون غبار از شکر سر بر آستاني داشتم
در خزان با سرو و نسرينم بهاري تازه بود/ در زمين با ماه و پروين آسماني داشتم
درد بي عشق زجانم برده طاقت ورنه من/ داشتم آرام تا آرام جاني داشتم
بلبل طبعم «رهي» باشد زتنهايي خموش/ نغمه ها بودي مرا تا هم زباني داشتم