سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر

 

 در آستانه ی درب هتل . چشمم افتاد به دو وبلاگ نویسی که اونها هم مثل من تازه اومده بودن . ساک به دست ...

هر سه تایی جیغمون در اومد که آآآآآآآآ تو اینجا چیکار میکنی ؟؟؟؟؟؟؟

ما سه نفر . 3-4 روزی بود قم یه جای دیگه با هم بودیم . و موقع خداحافظی این بندگان خدا هرچی گفتن کجا می خوایی بری می گفتم جایی کار دارم 2 روز دیگه برمی گردم . و من هم چیزی نپرسیده بودم که شما تا چه زمانی قم هستین ......حالا اینجا با هم روبرو شده بودیم . خنده امونمون نمی داد . دیگه همه فهمیده بودن چه کردیم .

صبحانه مفصل بود و من که قبلا صرف نموده بودم زودتر از بقیه رفتم ببینم اجلاس سران کجا برگزار میشه تا حداقل یه عرض ادبی خدمت بزرگان بنمایم .

سالن اجلاسی در کار نبود چون اجلاس در فضای سبز و با صفای فرهنگسرا برگزار شده بود . حضور محترم رئیس بزرگ اردو حضرت استاد فضل الله نژاد و محضر شریف استاد بزرگ حضرت حجت الاسلام نجمی و حضور محترم رئیس بزرگ جناب استاد فخری و برادر بزرگوار حضرت استاد احسان بخش عرض ادب نموده و به طرف سالن برگزاری کلاسهای آموزشی رفتم .

بروبچ رو کم کم می دیدم و سلام و احوال پرسی .

تا استاد بزرگوار وارد گشتند . استادی که از همون ابتدا موضوع بحث رو عوض کردن .  . اما وژدانن بحث با حالی راه افتاد .... الان عرض می کنم .

...........