سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر

بسم الله النور..........

خیلی وقتس نتونستم یه دلی سیر بنویسم.

امروز. .........نه ........امشب. که شبی دلخوشی آ شادیس میخوام این گره را از وبلاگم واز کنم آ یوخد حرفاما برادون بگم(برا شوما که اهلی خوندنی وبلاگی من هستین)

خیلی وقتس حال آ هوا رفیق آ رفقام عوض شدس. خب منم از دل آ دماق افتادم. حوصلم سر رفدس.
سری کار که میرم دیگه برام اهمیت نداره این همکارام چی چی میگند آ چی چی پچ پچ میکنند. از بسگی سرشون به آماری قیمتای ماشیناشون گرمسا به قیمتی تورهای مسافرتی , به چیزهایی که هیچ وقت بکارشون نیمیاد.
سری آرشیوی موبایلم که میرم حوصله خیلی پیامکارا ندارم.از بسکی بعضیاشون بی معنی آ کپی اندر کپیس , چه تبریک آ چه تسلیت. چه طنز آ چه تلخ... قربونی اون یوخده باقی مونده از دوستان آ حضراتی بزرگونی که هنوز که هنوزس منم آدم حساب میکنند آ حداقل پیامکاشون همچین سنگین آ رنگینس که آدم از خوندنش هیچ وقت سیر نیمیشد. دمشون گرم. قربونی اون شارژی که پا ارسالی این پیامکا رفدس.

خلاصه چندوقتیس سرما به کارا خودم گرم کردم آ سعی میکنم قدر لحظه هام رو بدونم. لحظه هایی که نمیزارم مفت از چنگم در بیارن. با تمام تجربیات و اندوخته هام سعی در سریعتر عمل کردن دارم.

یه وقتی سرما بلند کردم دیدم اِ اِ اِ عجب این همکارانی رفیق نما دارند آروم آ بیصدا سرما میکنند زیری آب آ خفم میکنند.... تنها کاری که تونستم بکنم این بود که یه گازی تندآتیز گرفدم به دستشون آ سرما آوردم بالا . حالام که عرض کردم دارم تند تند نفس میکشم. دارم ریه هام رو تمیز میکنم آ ظرفیت اکسیژنشا میبرم بالا . بلکی به موقعش توانی بلند شدن آ جِسسَنا داشته باشم.

آروم آ بیصدا زندگیما پربارترش میکنم . فقط توکلم مثلی قبل همیشه آ همه جا به خداس آ چارچشمی حواسما جمع کردم که زیری سایه امام زمونم باشم آ کمتر از قبل دچاری خطا بشم. بلکی بتونم درکش کنم این آیه شرح صدر را .

میگما شومام وخیزیند تا باهم بشیم اونچه که باید باشیم.

                                                                        یاعلی