سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

عجب روزگاری بامزه ای شدساااااااا.

یادمس سه,چارسال پیش از این , همون روزا اولی که اومده بودم خیری سرم توو این شرکتی مثلا فنی آ مهندسی_همون روزا اولی سالی 88 بود_ به محضی دیدنی پانلی که با مقاله های ضدی بعضی وقایع سیاسی سنگفرش شده بود خیلی جا خوردموااااای , با خودم گفتم عجب همکارای بیکلاسی دارم اینجا, باید مدیرعاملی فرهیخته آ پرمشغله مونا باخبر کنم آ یه جوری بهشون یه تذکری هرچند کوتاه بدم که جناب مهندس ,گه گاهی یه نظرم هم به پانلی شرکتدونم بندازین تا از شطنتهای کارمندادون آ محیطی سیاسی که میخوان مسلط کنن با خبر باشین.

خلاصه به ذهنم رسید یه اس-ام-اس بهشون بزنم.

جادون خالی اولین نکته ای که بعد از این اس-ام-اس زدن دستگیرم شد این بود که اصلا این مقاله را خودی خودی مدیر عاملی محترممون زدن توو پانل.

ایشونم منا از شماره همراهم پیدا کردن آ آخری وقتی اداری احضار فرمودن توو اتاقشون جهت تفهیم بعضی مسائل به این کارمند گستاخ( شایدم کارمندی زبون درااااااااز)

بنده هم با موبایلی در حالی ضبطم رفتم جهت عرض سلام و ادب ,محضر شریف مدیرعامل شرکتی که تازه یکی-دو ماه بود مشغول به کار شده بودم تووش.

رئیس بزرگ قبل از هرچیز , اول سعی کردن به این جوجه ی تازه وارد بفهمونن که اینجا کسی نه کارمند دولتس , نه دستنشانده ی کارمندان دولت. اینجا همه اهل تحقیق و پژوهشند. چون من(مدیرعامل محترم) که بزرگتر و رئیسشونم اینجور میپسندم و این روش رو جهت روند روو به رشد شرکت ارزشمندتر میدونم. اینجا ما همه درگیر پروژه های علمی-تحقیقاتی هستیم. من خودم از اولین دانشجوهای ورود به دانشگاه صنعتی اصفهان هستم که بعد از انقلاب مشغول درس و دانشگاه و جهاد دانشگاهی شدم......(خلاصه کلی شناسنامه و کدی ملیشونا برام تشریح فرمودن. البته اطلاع نداشتن که از اتفاق خانواده ی گرامی بنده تووو اون پروژه هایی که ایشون دارن براش قیافه میاند کارشناسی فنی -مهندسیش بودند آ البته چندروز بعدش میاد کفی دستی بنده که ایشون چیکارش بودند)مدرک داشتن

خلاصه رئیسی بزرگ توو اون جلسه حدود دو ساعته سعی کردن, اول جوابی این کارمند گستاخ رو بدهند , ضمن اینکه بفهمن چرا این بچه اینقدر تندآتیز برخورد کرده. دوم بهش بفهمونند ما همینیم که میبینی حالا شوما چه کاره ولاتی؟؟؟؟؟؟؟؟