سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر

مثل این خواب نماها و این اساتیدی که تعبیر خواب اساسی میکنن دیگه ریز به ریز نکته هایی که ممکن بود در تعبیر خوابها معنا داشته باشه رو یاد گرفته بودم. از بس کتابی که داشتیم رو زیر و روو کرده بودم. ولی خب چندان هم بهش اعتقاد نداشتم یعنی با خودم میگفتم اگه قرار بود تعبیر بشه شده بود...

یه خوابی دیده بودم که یه قسمتیش این میشد که رشته تحصیلی و کارت یکی میشه و بهش میرسی. (یه چیزی توو همین راستا)

گذشت ... از کاریابی معرفی شدم یه سازمانی(یه شرکت نسبتاً بزرگ تولیدی)، یکهفته رفتم آزمایشی، خوب بود. اونها راضی بودن اما میخواستن سمت و جایگاه دیگه ای برام تعریف کنن، من هم راضی بودم ولی ترجیح میدادم جایی باشم کمی دخترونه تر.

پیش اومد یه سفر مشهد، اجازه ی یکهفته مرخصی گرفتم و خانوادگی 4 روز رفتیم مشهد.

یا امام رضا...
حتما قرار شاه و گدا هست یادتان
مشهد،حرم،روبروی باب الجوادتان
آری همان شبی که زدم دل به نامتان
.
.
.
.
.
.
آقا ! دلم عجیب گرفته برایتان !

.............. از مشهد که برگشتیم به پیشنهاد یه رفیق بلند شدم رفتم یه شرکتی که داشت ازش میزد بیرون. از زبونش زیاد اسم شرکتشون رو شنیده بودم ولی خب یادم نمونده بود. بار اولم بود که میومدم توو ساختمانش. آژانس 17 هزارتومن پیادم کرد تازه کُللی هم مِِنَت. رفتم مصاحبه . خرتووخری بود، اساسی. انگار اساس کشی داشتن. مسخره بازار....

قرارشد صبر کنم تا مدیرعاملی محترمشون بیاد جهت یه مصاحبه. تا قدم میزدم و منتظر بودم، یه سرکی کشیدم اون طرفا اتاقی مدیری عاملشون. ایستادم... دوباره نگاه کردم ، شبیه بود...

آره شبیه صحنه ی محل کاری که پارسال توو خوابم دیده بودم.

ایستادم... روو کردم سمت پنجره ی روبروم و عرض کردم یاصاحب الزمان می ایستم. یا ابالفضل دستم را بگیر.