سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

صحبتهای حج آقا تموم شده آ نشده رسیدیم. پیاده شدیم ولی یوخده عجیب بود. بروبچا همراهی سردار اصفهانی داشتند از یه جاده خاکی از یه تپه باشیبی تند می رفتند بالا . تپه ای که سمت راستش همش نرده های بلندی کشیده شده بود که نشون می داد اینجا لبی مرزس...........
رفتیم بالا . دیدگاهمون از اون بالا باحال بود. بالای یه دره ای بودیم که اونطرفش مالی عراقیا بود آ بالای ضلع مقابلمون آمریکایها پایگاه زده بودن. (مرگ بر آمریکا.)

سردار اصفهانی از موقعیتی دره شیلر که روش وایساده بودیم میگفت:

برای شادی روح شهدا بالاخص شهدای کردستان صلوات.
اینجا سرزمین رزمندگانیست که در عین گمنامی و مظلومیت در این کوههای سربه فلک کشیده و با این جاده های پرپیچ و خم بدون امکانات وسیع نظامی و با توکل بر خداوند تبارک و تعالی و ایمان راسخشون به پاسداری از اسلام معنی دادند.
اینجا سرزمین شهدای بومی هست مثل: عثمانِ فرشته. جلالِ بارنامه، یوسف افشار، سعید توفیقی .... و هزاران هزار شهیدی که در این سرزمینِ خفته سعی نمودند با تمام توانشون در مقابل کسانی که وابستگی شدید به استکبار جهانی داشتند، مقاومت نموده و شررشون رو از این سرزمین کم کنند.
شهیدانی مثل شهید کاظمی، کیا صادقی، هشت مردی، ..شهید افسونی، ... شهدایی که یک تنه به اندازه ی یک تیپ مقاومت می کردند.
سرزمینی که لاله های وحشی اون شاهد دلاورمردیهای جوانانش بود.اینجا مکانی ست که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، ارتش، سپاه و ژاندارمری با تمام امکاناتی که در اختیار داشتند، توانستند کل منطقه ی شیلر، که شما الآن در اون مستقر هستید رو از منافقین پاکسازی کنند، نیروهای کوموله و دموکراتی که مدتها بود با آرامش در اینجا ساکن بودند.
................


 


حاج آقا سلیمی اومدن داخل اتوبوس ما . میکرفن را روشن کردن آ چند جمله ای صحبت نمودن.
 -----یه چندا تا سوال بپرسم. ظاهرا اینجا خواهران از قشر تحصیل کرده و هنری هم هستند.خواهرانی که از هنرمندان قشر فیلمنامه نویس هستن دستها بالا.
یک نفر دستشا برد بالا.
----- از قشر کارگردان و فیلمساز؟
بازم همون یک نفر دستشا برد بالا.
----- فقط شما یک نفرهست؟خب  از قشر سینمایی؟
بازم همون یک نفر دستشا برد بالا.
دیگه بروبچا ضایع شده بودن برای همین خودشون خودشونا قاتی مثلاً هنرمندا قاتی کردن آ گفتن ما اینجا عکاس و وبلاگنویس و .. داریم.
حاج آقا براشون جالب بود که وبلاگیا اینجا هم هستن. پرسیدن چندنفر وبلاگ نویس هستن؟ خب باریکلا
خلاصه آمار از چندتا شاخه دیگه هنری مثل معلمی و خانه داری و ...هم گرفتن.
بعد از این آمارگیری ها . تازه بسم الله رو گفتن و صحبت رو شروع کردن:

...........اینکه من آمار اینجوری گرفتم فقط به خاطر این بود که بدونم چند نفر در زمینه تربیتی شاغل هستن. آ من اومدم باشدون دردودل کنم آ همینطور که دیروز به تعدادی از خواهران هم گفتم من فقط به همین خاطر قاتی شوما اومدم، که جو هنری و بخصوص سینمایی ما داره منحرف میشه........ من اومده بودم تا با دوستان فعال در این زمینه همراه و همصحبت بشم و بیشتر با مسائل این رشته ها آشنا بشم.
خلاصه حج آقا سعی کردن به ما بفهمونن که ما بایس سعی کنیم در روند نظام تربیتی جامعه تاثیر گذار باشیم. البته چون اکثریت با جمعیت بی هنر آ بی سوات بود بحثا بردن توو مسائلی اجتماعی آ تربیتی سطحی عمومی جامعه. اینکه آدم باید تقوا داشته باشد تا اگه کارمندیم اینقده وقتمونا تلف نکنیم با چای خوردنا آ سلام و احوال پرسی با همکارامون، آ پیرمردی که ارباب رجوعمونسا نفرستیم که برو فردا بیا. یا اگه راننده ماشینیم آ پلیس راهنمایی رانندگی جریممون کرد توقع نداشته باشیم با 4-5 تا هزاری دستی جناب سروانا راضی به ننوشتنش کنیم، یا.......
البته اینا را برا خواهران باسوادی هنرمندی اردوو می فرمودن. ( ما اینجا یوخده رفتیم توو لیستی بیسواتا کاروان)
از خاطراتشون در جریان رفتن شون به روستاهای دورافتاده جهت تبلیغ گفتن. از اینکه باور کنید که هنوز هست روستاهایی که سطح معلومات و فرهنگ آنچنان بالا هستن که وقتی ازش دینش رو می پرسی میگن مسلمون. ولی اسم امام و پیغمبر رو که می پرسی بلد نیست. از پسر جوون پرسیدیم وقتی برای امام حسین عزاداری میکنی چی از امام میخوایی؟ گفت مگه برای عزای بابای من اومد که برای عزای باباش برم؟ ....... ما رو میگی!!!ولی بعد از چند وقتی که ما اونجا بودیم همون جوون در مراسمی که برای امام حسین گرفته بودیم آنچنان سینه میزد که باورت نمیشد این همون کسیه که چنین جوابی بهت داده و خاطرات باحالی از این دست...... 
از برخورد با بچه ها می گفتن. آ اینکه بعضی فیلمها و کارتونها چه تاثیرهای ماندگاری در ذهن  بچه ها میگذاره. اگه مثبت باشه سازنده و ماندگار و اگه منفی باشه مخرب و ماندگار .......
و نکته صحبتهای حج آقا توی آماری بود که از فک و فامیلای هنرمند و سینمایی خودشون دادن......