چو ديد تشنه لبهاي او درياست
به آب خيره شد و ناله اش ز دل برخاست
كه آب! از چه نگرديدي از خجالت آب
تو موج ميزني و تشنه يوسف زهراست؟
ز يك طرف تو زني نعره از جگر در بحر
ز يك طرف ز حرم بانگ العتش برپا............
يا ابالفضل ............