سلام به خواهر اصفهاني خوب خودم ....
خوبي؟؟؟
منو بردي به پنج شش سال پيش .....
اردوگاه حميديه ..... زمين پر از گل شلمچه ..... كه وقتي برگشتيم نه دلمون مي اومد گل ها را ورداريم از روكفشامون نه ميشد آخه با اون همه گل راه رفت ..... خيلي از بچه ها براي تو سجاده شون از خاك اونجا مي خواستند بيارن ..... اون روز باروني كه نم نم مي اومد و يه حال وهواي عجيبي در اردوگاه ايجاد كرده بود .... واقعا يادش بخير .....
ممنونتم كه باز تجديد خاطره شد.....
اين خواهرتو تو دعاهات فراموش نكن ....