سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر
 

برای دسترسی به فهرست کتاب اینجا را کلیک کنید.

آیین اجداد پیامبر

نام پدر گرامی پیامبر اکرم عبدالله بن عبدالمطلب بود. سلسلة آباء پیامبر از عبدالله تا عدنان در کتب تاریخی به این صورت ذکر شده است: محمد بن عبدالله بن عبدالمطب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خریمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.

نسب و اجداد پیامبر اسلام از عبدالله تا عدنان به صورتی که ذکر شد، مورد اتفاق عالمان تاریخ و نسب‌شناسان است. آنچه مسلم است اینکه نسب عدنان به اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل‌الرحمان می‌رسد؛ اما نام و تعداد اجداد پیامبر از عدنان تا به اسماعیل در کتب تاریخی بنا بر روایات مختلف به صورتهای متفاوت ذکر شده است و اتفاق و اجماعی که راجع به نیاکان پیامبر از عدنان تا اسماعیل وجود ندارد.

البته در « تاریخ الرسل و الملوک » محمد بن جریر طبری برخی از اقول متعدد درباره انساب پیامبر از عدنان تا اسماعیل ذکر شده است.

ذکر این نکته لازم است که بدانیم اجداد و آباء پیامبر اسلام، هیچیک بت پرست و مشرک نبوده‌اند؛ بلکه مطابق روایات واحادیث متواتر افرادی موحد، نیکوسرشت، پاک بنیاد و پیرو دین توحیدی بوده‌اند. از پیامبر اسلام آمده است: « که خداوندمرا در صلب آدم به زمین فرود آورد و در صلب نوح که در کشتی بود قرار داد و سپس در صلب ابراهیم قرار داد و آنگاه مرا از صلب‌های کریمه به سوی ارحام پاکیزه انتقال داد، تا اینکه مرا از پدر و مادری که هرگز به فجور و آلودگی‌های جاهلیت یکدیگر را ملاقات نکرده بودند بیرون آورد. »

و این می‌رساند که آباء و امهات پیامبر پدرانی کریم و مادرانی طاهر بوده‌اند. نیز پیامبر به علی علیه السلام در وصف عبدالمطلب می‌گوید: « یا علی، عبدالمطلب به ازلام قرعه‌کشی نمی‌کرد. بتها را پرستش نمی‌کرد و گوشت میته نخورد و می‌گفت من بر دین پدرم ابراهیم هستم. » (ازلام تیرهای قرعه‌کشی مشرکین جاهلیت بود.)

طبق این حدیث برخی داستانها که دال بر آن است که عبدالمطلب در مقابل هبل به احترام ایستاد و برای فرزندانش قرعه‌کشید که کدام یک را در پیشگاه هبل قربانی کند، باطل و ساخت دست ناآگاهان یا مغرضان است. نیز آمده است که عبدالمطلب در زمان جاهلیت با سنن جاهلی مبارزه می‌کرد. شراب نوشیدن و زنا را حرام می‌دانست.  بر زناکار و سارق حد جاری می‌کرد. با عریان طواف کردن و زنده به‌گورکردن دختران و ازدواج با محارم مخالفت می‌ورزید.

همچنین از حضرت علی روایت شده است که « والله ماعبد ابی و لاجدی، عبدالمطلب، و لا هاشم و لا عبد مناف صنماً قط. قیل: فما کانوا یعبدون؟ قال: کانوا یصلون الی البیت علی دین ابراهیم متمسکین به.» (به خدا قسم پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف هرگز بتی را پرستش نکردند. پرستیدند: پس چرا می‌پرستیدند؟ فرمود بر دین ابراهیم بسوی کعبه نماز می‌خواندند وبدان متمسک بودند.) و نیز از آن حضرت آمده است که: « فاخرجه من افضل المعادن منبتاً و اعز الارومات مغرساً. من الشجره التی صدع منها انبیائه. » (خدای تبارک وتعالی پیامبر را از برترین صلبها خارج نمود و در عزیزترین رحمها گذارد. از شجره‌ای که پیامبرانش را ازآن بوجود آورد.)

عدنان، جد بیستم پیامبر

عدنان، جد بیستم پیامبر و پدر اعراب عدنانی است. پیش از این و در فصل دوم گفته شد که عرب به دو شعبه عدنانی و قحطانی تقسیم می‌شود و عدنان جد همة عدنانیان است. قبیلة بنی عدنان منسوب به اویند. او چون به سن رشد رسید، مهتر قبیله بود و ساکنان بطحاء (مکّه) و یثرب بر امر او مطیع بودند تا اینکه « بخت النصر » که برای تسخیر بلاد عرب لشکرکشی کرده بود او را شکست داد و عدنان به یمن رفت.

معد فرزند عدنان بود، که پس از مرگ بخت النصر به مکه بازگشت و رئیس قبیله شد. نزار فرزند معد بود و مضر نیز فرزند نزار. گویند که قبایل بنی‌ذبیان و بنی‌هلال و بنی‌ثقیف از نسل مضراند. فرزند مضر، الیاس بود که چون درمیان قبایل عرب بزرگی یافت او را «سید العشیره» می‌خواندند و فرزند الیاس، مدرکه بود. از آن رو او را مدرکه خواندند که هر شرافت و خیری را که پدرانشان داشتند، درک کرده بود و نام فرزند مدرکه، خزیمه بود، که قبیلة بنی‌اسد منسوب به یکی از فرزندان او بنام اسد است. نام دیگر فرزند خزیمه، کنانه بود که قبایل بنی لیس و بنی عامر از او منفصل می‌شوند.

نضر، جد دوازدهم پیامبر

نام فرزند کنانه نضر است و برخی اورا قریش خوانده‌اند. پس هر قبیله و طایفه‌ای که نسلش به نضربن کنانه، جد دوازدهم پیامبر منتهی شود، قریشی است. در وجه نامیدن وی به قریش اختلاف است. عده‌ای گویند: چون بر قوم سیادت داشت و پراکندگان را جمع کرد و آنان بیشتر اوقات بر سر خوان او جمع می‌شدند، به قریش ملقب شد؛ زیرا قریش در لغت به معنای جمع‌کردن است. و برخی دیگر نیز گفته‌اند که واژة قریش از یک حیوان دریایی بنام « قرش » گرفته شد، که موجودات دریا را می‌خورد و از آن رو که نضر فردی تنومند بود او را به این موجود دریایی تشبیه کردند. عده‌ای را نیز باور بر آن است که چون نضر بن کنانه به تفتیش و جستجوی حوایج افراد و رفع آن حوایج اقدام می‌کرد به قریش نام گرفت؛ چون « تقریش » در لغت به معنای تفتیش است.

نضر فرزندی داشت به نام مالک. او نیز فرزندی به نام فهر، و او نیز فرزندی بنام غالب و او نیز فرزندی به نام لؤی. نسب سوده، زوجة طاهرة پیامبر، به لؤی بن غالب منتهی می‌شود. لؤی فرزندی به نام کعب داشت. نام یکی از فرزندان کعب، عدی بود که طایفة بنی عدی که عمربن خطاب از آنست، منسوب به اوست و نام دیگر فرزندش مره که جد ششم پیامبر بوده است. قبیلة بنی تیم که ابوبکر بن ابی قحافه منسوب به آن است و نیز قبیلة بنی مخزوم که ام سلمه، همسر طاهرة پیامبر، از آنست به او منتهی می‌شوند.

فرزند مره، کلاب نام داشت که نسب آمنه بنت وهب، مادر پیامبر،  و سعد بن ابی وقاص و عبد الرحمن بن عوف به او می‌رسد.

قصی، جد چهارم پیامبر

فرزند کلاب نیز قصی بود. قصی جد چهارم نبی گرامی است. نام او زید و کنیه‌اش ابومغیره بود و قصی لقب او بود. بدین جهت او را بدین لقب خواندند که پس از وفات کلاب، مادرش او را به شام برد و قصی یعنی « دور شده از موطن خود ». پس از آنکه بزرگتر شد به مکه بازگشت و ازدواج کرد و مهتری یافت و صاحب چهار پسر به نامهای عبدمناف، عبدالعزی، عبدالقصی و عبدالدار شد. عبدمناف، جد سوم رسول خداست. نسب قبیلة بنی‌شیبه به عبدالدار می‌رسد. نسب حضرت خدیجة کبری و زبیر بن عوام نیز به عبدالعزی.

پس از فوت حلیل، پدر زن قصی و بزرگ مکه،او ریاست مکه را در دست گرفت و با قبایل مخالف، من‌جمله خزاعه و بنی‌بکر جنگید و پراکنده و مقلوبشان ساخت و امر مکه و کعبه و نیز همة افتخارات کعبه از سقایت (آبدادن به حجاج)، رفادت (پذیرایی مهمانها) و حجابت (پرده‌داری) را در دست گرفت. رفادت خرجی بود که مردمان قریشی در موسم حج هر سال از اموال خویش به قصی می‌پرداختند تا به کمک آن طعامی برای حج گزاران فراهم شود، تا حاجیان بی مکنت از آن استفاده کنند. رسم رفادت را قصی بر قریشیان مقرر کرد. او گفت: « ای مردم قریش، شما اهل خانه و حرم خدا هستید و حج‌گزاران مهمانان خدایند و از همة مهمانان دیگر بیشتر درخور احترامند؛ پس در ایام حج نوشیدنی و خوردنی برای آنها فراهم آورید تا کار حج به سر رسد و بروند. » افتخارات قصی، پس از او نیز به فرزندانش منتقل شد. او همچنین در مجاورت کعبه بنایی ساخت بنام « دارالندوه » تا قریشیان در آن به مشورت دربارة امور مهم بپردازند. او همچنین پس از شکست‌دادن قبایل مختلف، پراکندگان قریش را جمع کرد و برای آنها در مکه مکانهایی مشخص معین کرد از این جهت او را « مجمع » نیز گویند.