سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

عصر 5 شنبه بود آ داشتم کناری گلزار شهدا قدم می زدم ...........

 

جاده مانده است و من و این سر باقیمانده
رمقی نیست در این پیکر باقیمانده

نخل‌ها بی سر و شط از گل و باران خالی
هیچ کس نیست در این سنگر باقیمانده

تویی آن آتش سوزنده‌ی خاموش‌شده
منم این سردی خاکستر باقیمانده

گرچه دست و دل و چشمم همه آواره شده،
باز شرمنده‌ام از این سر باقیمانده

روز و شب گرم عزاداری شب‌بوهاییم،
من و این باغچه‌ی پرپر باقیمانده

پیشکش باد به یکرنگی‌ات ای مردترین!
آخرین بیت در این دفتر باقیمانده:

تا ابد مردترین باش و علمدار بمان!
با توام ای یل نام‌آور باقیمانده

جاده مانده است و من و این سر باقیمانده
رمقی نیست در این پیکر باقیمانده


گرچه دست و دل و چشمم همه آواره شده،
باز شرمنده‌ام از این سر باقیمانده
... تنها ...