سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

سلام کردیم آ رفتیم یه گوشه از مجلس نشستیم. از بروبچه های شرکت، ما اولیاشون بودیم. چند دقیقه بعدش ایزد هم با بقیه ی بروبچ شرکت رسید ......(ایزد همکار آ هم اتاقی آ رفیق شفیقی اکرم بود). سلام کردن آ قبل از اینکه اکرما بیبینن ،اومدن کناری ما بیشینن. که خودی اکرم بلند شد ، تا بیاد طرفی ایزد......... ایزدم تا دیدش بلند شد رفت طرفش..... نمی دونم چقدر طول کشید که ایزد آ اکرم تو بغل همدیگه داشتن اشک می ریختن. اکرم سرش رو گذاشته بود روو شونه ایزد آ از بی پدر شدنش میگفت. سخت بود. سخت.

اکرم شب پنج شنبه پدرش رو از دست داده بود آ دیشب اولین شبی بود که از گرمای نگاه پدر محروم شده بود. دوستان :میشه یه خواهش کنم؟؟؟؟؟؟؟

برای آرامش روح پدر این دوست عزیز. برای آرامش روح این سید طباطبایی بزرگوار یه فاتح نثار کنین.