سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

از اروند برمی گردیم.ساعت از 14 هم گذشته س آ نهاری درکار نیس.من می خوام لباس عوض کنم که شمسی خانوم تشریف میارن توو اتاقی که هستم آ می پرسه :میشه من دوکلمه با تو حرف بزنم؟
عرض می کنم : بفرمایید.
میاد توو آ دری اتاقم میبندد.با یه قیافه ی مثلاً اخمویی می پرسه: شما به آقای رمضانی گفته بودی میخوایی بری دوکوهه؟
عرض میکنم: آره. 
باهمون قیافه و البته جهت تذکر, می فرمایند: ولی ما برای خادمی اینجا اومدیم (همینجا عرض کنم بنده خیلی نکات رو بعد از سفر برام روشنا کردن که حتما به جاش عرض میکنم)
عرض کردم: خب. آقای رمضانی چی گفتن؟
شمسی خانم فرمودن: ایشون گفتند .نمیشه. اون شوش هم گفتند نمی شه.
عرض کردم: هان؟!!!!!!!پس چرا با من جور دیگه ای صحبت می کنند؟؟!!!
شمسی بانو هم که رفته بودن روو دنده بانوان مسئول  آ این حرفا ............ تخته گاز میرفتن که نیمیشه. بنده م خب معلومس.........

نهایتش این شد که بعد از تشریفی ایشون به اتاقی خادمین بزرگوار. شماره ی جناب رمضانی را گرفتم تا بلکی اتمامی حجتی شده باشد برا خودم.......

یه تماسی گرفتم با حضرت رمضانی, فرمودن دوکوهه را که نیمیشه. چون وسیله ای جهت رفت آ آمد نداریم. شوش هم باید صبر کنید تا روزهای آخر که کمی سرمون خلوت شد ببینم چطور میشه وسیله جور کنم.

شب اخباری ساعتی 20:30 رو دیدم. اوضاع قمر در عقربی لیبی آآ تصمیماتی اروپا آ آمریکا , برای لیبی.... بحرین آ حمله ی ارتش امارات آ عربستان آ ... http://takfaun.vastblog.com/show_pics/takfaun_Upload_41300291751.jpg

برآبچای فرهنگی شبانه رفتن هویزه آ نصفی شبم برگشتن.البته قبلش اینجا در راستای اجرای لیگ برتر والیبال و وسطی چند دوری هم بازی کردن.
شام شفته پلو با خورشت قیمه بود. خوشمزه شده بود , من که دوست داشتم.