سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر

بروبچا بعداز اجرای مفصلی مراسمی نهار رفتن برا رفعی خستگی, بخسبند(=بخوابند) . منم رفتم یه سری به بروبچا اتاقی همسایه یه سری بزنم. باحال بود. داشتن ابزاری سفره هفت سینشونا درست می کردن. جادون خالی یه آلبومی کامل از مراحلی ساخت آ سازشون تکمیل کردم.

ولی...
بزارین برا شومام تعریف کنم که وسطی ساخت آ ساز یکیشون حوس کرد بره آبی تنگی ماهیاشونا عوض کنه. ماهیا را برد آ آبشونا عوض کرد آ آورد آ کلی تعریف کرد که ببینین چقدر تنگ ماهیا قشنگ شد, آ حالا که آبشون تمیزس میشد گذاشت توو سفره. داشتم ازشون عکس می گرفتم که دیدم آآآآآآآ ای دادبیداد , ماهیا یکی یکی اومدن روو آب آ بیحرکت.........آ نمی دونستیم چیکار کنیم. به ذهنم رسید شاید از آبش بودس. گفتم بزار آبشونا عوض کنم . آبی تمیز آ مونده مخصوصی ماهی که دمی دست نداشتیم, ظرفیم نبود دمی دست. لیوانی توو دستما یه نیگاه انداختم. شربتی خاکشیرشا یه ضرب سر کشیدم آ دوویدم سری دستشویی. شستمش آ همینجوری از شیر آبش کردم آ ماهیا را انداختم تووش. با مزه بود... کم کم بال بال زدن. حرکت کردن......وای که دلم آرووم شد. تازه از حچ خانومی که آبی تنگی ماهیا را عوض کرده بود پرسیدم که از کوجا آب آورده بودن؟ فرمودن از کلمن آب یخ!!!!!!! والا دهنم همونجوری واز موند.

از زمزمه ی حرفای خانمها(خانمهای متاهل), فهمیدم دارن برنامه شونا ردیف می کنند تا برای سال تحویل شلمچه باشن. سفره هفت سینشونم داشتن برای اونجا جور میکردن.

اولش از اینکه ما 5-6 تا تنها میموندیم اینجا........ از اینکه من امسال عجب لحظه ی سال تحویلی دارم یه نفسی عمیقی کشیدم که البته بیشتر شبیه به آهی سنگین بود....... ولی بعد یوخده برا خودم سبک آ سنگین کردم دیدم نه... به خودم گفتم آهای دختر!!!!! یوخده قدرشناسیم خوبسا. شکر هزاران هزار مرتبه شکر برای داشتن چنین لحظات شیرین آ بیاد موندنی. برا داشتنی چنین لحظاتی با ارزش آ قیمتی.

جادون خالی چه شبی داشتیم ما .........

سلام علی ال یاسین.

سلام علی.....