سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر

سر و ته همایش عفاف.

خب بود. به دلیل همکاری با برآبچای پذیرش , با همه ورودیا سلام آ احوالپرسی کردم. اولین سخنران (دکتر اسماعیلی بود) مفید بود کلامشون. خانوم لباف هم تا حدودی  مفید. (میگم تا حدودی , چون معلوم بود بحثی خیلی پایینتری را آماده کرده بود برای ارائه . ظاهرا تصورش از برآبچای وبلاگ نویس یه مشت بروبچه ی تازه از مدخل کتاب بیرون اومده بود........ ). برجی میلادم که کلی مشکلات براشون پیش اومده بود آ طوفانی بزرگی در راه بود آ نیمیشد بریم طبقاتی مختلفش.

روزی دومم استخرا به شناگراش بخشیدیم. سخنرانی دکتر پورحسین هم بدکی نبود. سخنرانی دکتر فرهمندپور هم بهترس که دری دهنما باز نکنم وگرنه هرچی لیچار توش باشه باری ایشون میکنم که دیگه پاشونا از گیلیمشون درازتر نکنند. بعدازظهرم که کار به سینما آ نقدی فیلم کشید که این یکیش چسبید.

شبی جمعه آ کمیل آ بارونم که باارزشمندترین دقایقی بود که این چندروز برما گذشت.

صبحی جمعه آ جمع آ جور کردنی وسایل آ جور کردنی بیلیطی برگشت آ تنظیمی مرخصیا آ .....
وای از دستی این آباجیای اصفانی . بزار لوشون ندم. من نیمیدونم این زیباترین شکیب این همه دراومدا می خواد چیکارشون کنه تا چه وقت می خواد به مال آ املاکش توسعه بدد؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آباجی یوخدشم خرج کن. نترس.


مراسمی اظهاری وجودی بعضی آقایونی حوزه هنری آ لجنهای سبز هنرمند که با خنده گذشت. مراسم اختتامیه هم که قبلا عرض کردم خدمتتون که چقدر عارفانه برگزار شد.