سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر

ساعت 10:15 سواری مرکب بودیم ولی ساعت 11:30 حرکت کردیم. از روبروی مسجد مقدس جمکران. خوشحال بودم از اینکه راهی سرزمینی میشم که سالها قدمگاه بزرگان و سرداران رشیدی مثل، حاج همت ، شهید خرازی و شهید کاظمی و .... بوده و کمی دلشوره از اینکه بدونه آگاهی و اطلاع قبلی دارم راهی میشم. از دیار کرد نشین دوست و آشنا دارم و داشتم ولی هیچ وقت در مورد جبهه ها و رزمندگانشون حرفی به میون نیومده بود آ اصی من توو این نخها نبودم. راستش رو بخوایی هروقت حرف جنگ و جبهه و جهاد میشد جبهه های جنوب توی ذهنم نقش می بست ولاغیر.
حرفای حاج حسین یکتا برام مرور میشد:...

ازکنار جمکران جاکن میشی،دعا کن آقا عنایت کنند...این سفر یک سفر عطاری بشه برات...آخه غرب گل وگیاه زیاد داره....نسخه ای بهت بدهند که دوبار خوردی خوب بشی ،شفا پیدا کنی....تو این سفر قراره دلها آزاد بشه ...اگه با دل رفتی غرب ..تمومه ...کارت حل میشه...اینجا مسجد شجره ات است ،احرام بستی...داری میری منی وعرفات...رفقا بیاید تو دستگاه شهدا...اومدی آسمونی بشی ...به همه زمینیا میخندی اون موقع....اینجا بین الحرمین شما شروع میشه (از جمکران تاکربلای شهیدان).......این سفر رو هجرت ببینید،خدا برای مهاجر تدارک میبینه،به ریزه کاریها دقت کنید،طوری به این سفر برید که آخرش به عین الیقین برسید....وعین الیقین دیدن آقاست...به کمتر ازاین هم راضی نشید....سفت تو این سفر شهادت بخواهید وبگیرید وببرید...یک چیز گرفتنی است و آن هم شهادت است....

توی مسیرم که انواع و اقسام فیلمهای کوتاه و نیمه کوتاه رو برامون پخش میکردن کم کم جوی متفاوتی حاکم میشد توی اتوبوس. بروبچا کم کم موضوعی حرفاشون عوض میشد. تیکه تیکه اتوبوس مجمعهای فسقلی تشکیل شده بود آ مباحث داشت شکل میگرفت ....
 =====/   
تا ساعت 16:15 که رسیدیم همدان، اردوگاه فرهنگی-تربیتی ابوذر. محل طرح ولایت87.حسینیه شهید احسان تقی پور نماز ظهروعصر رو به جماعت برپاداشتیم بلکی ثوابی جماعت رو ببریم. هرچند اول وقت نباشه؟!!!!... نهارمونم همون طرفا، در قسمت رستورانش !!!! تناول فرمودیم آ دیگه ساعتی 17:15 بود که حرکت کردیم اسدآباد  آ  بیستونِ کرمانشاهم حدودی ساعتی 19:40 آ 20:40 بود که رد کردیم تا بلکی بتونیم ساعتی 21 به مجتمع تفریحی بعثت کرمانشاه برسیم.