یه تماس گرفتم با تک تکی همسفرای سوریه لبنان آ خبر از زمزمه ی سفر به لبنان گرفتم...... سرآ ته همه ی اون خرجایی که کردم یک کلام شد که اگه خیلی مشتاقی خودد وخیز آ یه برپا اعلام کن.
منم که حال و حوصله این کارا را نداشتم اونم همچین وقتی که رئیس آ رئسای محترم از دستی مرخصی گرفتنهای من کفری شده بودن. بیخیالی ماجرا شدم فقط نکته مثبت این شد که فهمستم که اردوی امسال هم فقط اسمش مالی دفتر توسعه وبلاگهای دینیس آ الباقی به دستی خودی بروبچ برگزار میشد.
اسمش مالی بزرگانی همچون مهندس فخری و حاج آقا فضل الله نژاد و نجمی و .... زحمتش مالی امثالی حاج خانوم دهقان و .... حاج آقا بهرامی و ...
هنوز راهی نشده بودم. خبر از رفقای پارسال گرفتم !!!!!!! اونام امسال از راویای راهیان نور نبودن....... برنامه مرخصی هام رو ردیف کردم . زمزمه مرخصی رفتنم خوندم ولی همش یه دستی بود ...... هنوز دلم راهی نشده بود.
از حاج آقا احمدیان هم خبر گرفتم ظاهرا تمام اون ایامی که ما جنوب بودیم مشغول بودن. از راویان کاروانهای دانشجویی بودن. به این حضرت استاد حامد بهرامی هم عرض کردم اگه لازم میدونین تا باز هم با جناب احمدیان تماس بگیرم .......ولی حضرت استاد که صد سالی سیاه از اون جایگاه والا افت نیمیکردند که . ایشون بایس خودشون همه کاراشونا همونجور که خودشون تصمیم داشتن اقدام میفرمودند تا یه وخت خدای نکرده . زبونم لال ..... دور از جون. کسی به اقتداری ایشون در امر رهبری و امامت و .... شک نکنه. زبونم لال...
این آخریا دیدم رفتنی من به این مسافرت(مسافرت به جنوب کشور) داره نکته دار میشد! برام انعکاسش توو شرکت جالب شده بود....