به هوای سفری به اعماق دنیای معنوی مناطق جنگی جنوب و البته به بهانه ی بیمه ی عمر و سفر و اتومبیل و چای تبرک و .غیره و ذالک . مبلغی بیش از هزاران هزار از ما بگرفتند . تا هزینه ی آجیل شب عیدشان فراهم گردد .
ولی بسوزد دل غریب خاله سوسکه برای ما وبلاگنویسان مظلوم و بی زبان که با بنز 1900 سفر را آغاز نمودیم .
ما بانوان هنرمند دفتر توسعه وبلاگهای دینی از دوشیزگان متاخر تهرانی با یک چای درجه یک سبز اصیل قمی پذیرایی نموده و پس از شنود اخبار 20 و 30 قم را با سلام و صلوات ترک نمودیم .
وسلام
سلام بر سرزمین نور
سرزمین شور و عشق
عشق پرواز
حاج آقا احسان بخش جناب آقای اسماعیلی و خانمهایشان را در اتوبوس متاهلین جای دادند . از این رو ما در این اتوبوس زیر نم نم باران نم کشیده و خیس گشتیم .
در اولین توقف میان راهی که جهت تجدید وضو زیر رگبار باران در حاشیه ی میهمانسرایی ایستادیم . بزرگ بزرگان دوشیزگان تهرانی با لحجه ی تمیز تهرانی خویش دو سه نفری که تازه با ایشان گرم بگرفته بودند را دعوت به خرید و تناول چای داغ فرمودند .
در این راستا پس از خرید . با یک سینی چای داغ و تازه دم . وارد اتوبوس گشته و با همان لحجه ی قیافه ی تهرانی فرمودند ( تعارف فرمودند ) خواهران کسی چایی میل داره ؟؟؟؟؟؟؟؟ خواهران عزیز و گرامی هم بدون لحجه فرمودند : بله . ممنون .....من ...من .........
خلاصه تعارف اومد نیومد داره ..... غیر از اون سینی دو سینی دیگر هم خیرات وبلاگنویسان مرحوم نمودند . بلاخره پولی که خرج شده به یک دردی بخوره !.....
اما خب شرمنده اخلاق ورزشکاریشون که چایی به خودشون نرسید ....
صبح اما به لطف جناب راننده ی راه بلدمان به پادگانی وارد گشتیم که طلایه دار بود . طلایه دار .( خواننده بای عاقل باشه ).....سرویس بهداشتی بسیییییار بهداشتی .........
سرویس بهداشتی که مقابلش بوی عطر چایی را ( گروهی از میهمانان کاروانهای دیگر ) جاری و ساری ساخته بودند . و وضوخانه ای مجلل که حضرات خانمها و آقایان جهت تمرین ایثارگری هم شده بود به صورت دو ستون بادی گارد به نظام ایستادند تا عزیزان دیگه بتونن وضو بسازند .
خداوند عوض خیرشان دهد !..که ایثارگری این چونین غیر قابل توصیف بود .
و... دوکوهه