سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر

صبح کله سحری با چشمانی بسته و تارومار زدیم بیرون آ راهی شدیم به دیار فرشتگان روی زمین

صبحانه رو توی اتوبوس (نان و کره و مربا) تناول فرمودیم.سری فلکه ای بودیم که سمت کربلا می رفت.... دلها همه پر کشیده بود.  

 همونجا به انتظار ماندیم تا چشممان به جمال سردار اصفهانی و خانواده محترمه و مکرمه ایشان مزین گشت.
وسطی راه . توی جاده به دستوری جناب سردار .راننده زد کنار. جناب کیانی فرمودن بفرمایید. پیاده شدیم آ منتظری حضراتی آقایون. تا راویمون پیدا بشد. تا بلکی بفهمیم اینجا چه خبر بودس.یه عالمه وقت گذشت، تا اومدند آ راه افتادیم رفتیم بالا یه تپه آ روایت شروع شد. 

جناب آقای رخسه (فرمانده سپاه شهرستان سرپل ذهاب) بعدی کلی مقدمه چینی اینجوری ادامه دادند: 

منطقه ای که هستیم. همینطور که سردار اصفانی قبل از من توضیح دادن، منطقه سرپل ذهاب هست و ما الان ما تغریبا 5 کیلومتری جنوب سرپل ذهاب هستیم . 
اگر بخواهیم جبهه های 8 سال دفاع مقدس را یک تقسیم بندی کلی کنیم. تغریباْ 3 ما تا جبهه داشتیم. 
جبهه شمال غرب: از باویسیِ سرپل ذهاب، به سمت کردستانات میشد.
جبهه میانی: از باویسی و سرپل ذهاب و قصرشیرین تا سومار و مهران میشد. 
جبهه جنوب هم از مهران به سمت دهلران و خرمشهر و شلمچه و فاو الی آخر... 
مهمترین جبهه جبهه میانی بود و مهمترین محور، جبهه میانی هم محور قصرشیرین-سرپل ذهاب-کرمانشاه بود. 
                                                   *********** 
خلاصه جنابی رخسی هم برامون از دلایلی اینکه چرا این محور برا عراقیا مهمتر بودس گفتند. 
ایشون پایین آوردنی حکومتی جمهوری اسلامیا  آ جدا کردنی خوزستانا به عنوانی دلیل فرموردند . آ یوخدم از ماجراوا اون سالا آ کارا ضدی انقلابی فلان فلان شده که از طرفی عراقیا شارژ میشدن گفتند آ اینکه اولای جنگ اینجا ما چقده کمبودی نیرو و اسلحه داشدیم آ عراقیا چقده..... باوردوون میشد؟؟؟؟؟؟ 3 تا لشکر از طرفی عراقیا ..... آ نیروایی 3،4تا پاسگاه ( که هر کدومش 20-30 تا نیرو داشدس) از طرفی ما ..............
خدا وکیلی تندون نیمی لرزد؟؟؟؟؟؟؟؟؟