بسم الله النور
از همون لحظه اذونی مغرب لحظه به لحظه اعلام میشد که ساعت 10 کاروان به سمتی حسینیه بچه های تخریب حرکت میکنه .اونم به سبکی رزم شبانه......
میدونستم که نمیشه . یعنی توان پیاده رفتن تا حسینیه تخریب رو ندارم ..... ولی آخه ...... حسابشا بکن. توو دوکوهه باشی آ مدام توو گوشت بخونن که فلان ساعت به سمتی جایی حرکت میکنیم که تو همیشه حسرتی نفس کشیدن یه لحظه توو اونا داشته ای.
ولی وقتی نمیتونی ...نمی تونی دیگه ........ رفتم توو ساختمان و یه سرکی به بروبچ زدم. ظاهرا برنامه ای داشتن . یه جلسه آموزشی .....
یه دوره آموزش برای راویان . اینکه چه مطالبی رو به چه روشی و تا چه عمقی تعریف کنن. اینکه کجا چی بگن. اینکه زائران را چطور و چقدر حساس کنن.......
آیا جنگ ما به دست یه عده آدم بیخیال و تنبل و... که فقط قصدشون رفتن به کربلا بوده و ..... آخه ما بیشتر گزارشهامون اینه که گزارشگر میپرسه : برادر برای چی اومدی؟ میگه : فقط به عشق امام.
.......... لابلای نکته ها :
عراقیها وقتی رفتن با آلمان قرارداد ببندن که مواد مورد استفاده در بمبهای شیمیایی رو خریداری کنن. پای قرارداد نوشتن-مواد لازم برای ساخت بمبهای حشره کش. و اینها واقعا قصدشون همین بود. ایرانی جماعت رو با قصد از پاانداختن و مثل حشره کشتن نگاه میکردن........
جلسه اولی آموزش همش نکته بود . ...