بسم الله النور
سلام
سلام به حاجی خودمون. حاج همت. حاجی امروز صبح وقتی از خواب که بیدار شدم آ ساعتا نیگاه کردم آ دیدم که چند دقیقه ای از اذان گذشته بود. چند لحظه ای سرجام نشستم آ با چشمایی پر اشک به جلوم خیره شده بودم آ......
که بابام با یه نیگاهی معنی داری بشم گفت: چیطو شدس؟ بازم خواب دیدی؟ آ روشا کرد به مامانم که بیبین دخترد دوباره چی چی خواب دیدس؟!........
ولی حاجی من خواب ندیده بودم. من داشتم جای خالی صدای قرآن و اذانهای حسینه ی حاج همتِ پادگان دوکوهه رو توی گوشم احساس میکردم.........
آخه میدونی 4 روز توی قطعه ای از بهشت . اونم توی بهترین ایام سال(میلاد با سعادت خاتم النبیین-حضرت محمد مصطفی(ص) و فرزند عالمش امام جعفر صادق(ع) ) برای بچه ای مثل من بالاتر از درک آ فهم آ لمس آ.... آ خلاصه قورت دادنشس. جادون خالی خوششششش گذشت. انشالله خودی حاجی کمک کنه می نویسمشون. تمام اون لحظات لذت بخش تنفس در فضای دوکوهه رو....
حاجی لیاقت شکر گزاری تک تک لحظاتی که در این سفر بر من گذشت رو بهم بده.............
التماس دعا