ایستاد کنار درب خروجی . زیر قاب بسم الله الرحمن الرحیم. گفت : خب حالا عکس بگیر.
و من عکس یادگاریم رو ازش گرفتم. البته فکر نمیکردم.......... تصورش را نمیکردم روزی عکس دوست وبلاگیم رو با این عنوان و محتوی توی وبلاگم بیارم. دوستی که روابط عمومیش به جای 20.....22 بود. دوستی که وقتی بهش گفتم . خانم خانوما ، کار ندارین، کمکتون کنم. دستم رو گرفت و گفت چرا عزیز. بیا این برگهای مربوط به قرعه کشی رو مرتب کنیم. بیا بگیر . مسئولی که همش داشت جوش می خورد که کارها روی نظم و ترتیب خودش انجام بگیره. مسئولی که ......... (هنوز توان نوشتن ندارم)
مرضیه جان میلاد بانوی دو عالم ، حضرت فاطمه زهرا (س) مبارک