دم دمای غروب بود که خانمهای متاهل سفره ی هفت سینشونا برداشتندآ با آقایونشون تشریف بردن شلمچه تا لحظات بیادماندنی تحویلی سالشونا نزدیکترین نقطه ی ایران به کربلا باشن.
مام کم کم به فکری سال تحویل افتادیم آ درست کردنی یه سفره هفت سین. یه چفیه پهن کردیم. قرآن . آب آ ایینه آ هفت سینِ سلام در قرآن براش جور کردیم. کناری هرکدومشم یه سیب. داشتیم هفت سینمونا میچیدیم که خانومی آقای تقی آبادی که پیشمون مونده بود رفتند آ جهتی شیرین کام کردنمون یوخده شیرینی کرمانی آ یوخدم پشمکی یزدی برامون آوردن.
سال تحویلی باحالی داشتیم. عجیب غریب بود آ شیرین.
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبراللیل والنهار
یا محول الحولوالاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
ما هفتا دختر این هفت آیه را بینی خودمون قسمت کردیم. یکی یه سیبم قسمتمون شد. بعد از اجرای کُلیییییییی مراسمات فرهنگی(همخوانی های مذهبی آ غیری مذهبی) ا معنوی(زیارت ال یاسین آ دعای توسل آ...) برا ثبتی لحظاتی تحویلی سالمونم که شدس, شروع کردیم به عکاسی. خلاصه هرچی هنری عکاسی داشتم آ داشتند بکار گرفتیم بلکی یه آلبومی وزینی بشِد. منم با پیرن گل گلیم یه عکسی خوشگل انداختم.
پیامی آقارم گوش کردیم. امسال سالی جهادی اقتصادی شد. خب باید حواسما جمع کنم توو کارآ بار آ اموری زندگانی. با چشم آ گوشی باز.....