امروز چهلمین روزیست که خانه بی تو پروینم پرتو های آفتاب را از لابلای درزهایش پذیرا میشود .
پروینم یگانه الماس خانه و خانواده همه دلتنگ تو هستیم . آره عزیز مهربان یکی یکی مشکلات که روو میشه تازه میفهمیم که الماس ترک خورده ی ما اصل بوده و یکتا .
کاش دل مهربونت رو همیشه همراهمون کنی
ز هجر روی تو بیقرارم ای پروین
زدوری تو اشگبارم ای پروین
چراغ خانه ی ما بعد تو شده خاموش
بدی تو روشنی شام تارم ای پروین
پدر ز داغ تو صبح و مسا بود گریان
که نیستی تو دگر در کنارم ای پروین
شده است مادر تو در غم و چنین گوید
که بعد تو بخدا بی قرارم ای پروین
علیرضا ز غمت روز و شب بود نالان
تو را کجا نگرم گلعذارم ای پروین
ضیایی همسر تو میکند چنین عنوان:
(بخواب زیر لحد داغدارم ای پروین
نباش فکر یتیمان بخواب و راحت باش
که من گلهای تو را جانثارم ای پروین)
دو چشم من که بیوفتد به روی طفلانت
چگونه شرح دهم غمگسارم ای پروین
همیشه در غم و اندوه، خواهران تو اند
چه گویم از غم تو بیقرارم ای پروین
ز جای خیز و ببین دائی و عموهایت
به اشک و ناله چگونه غمگسارم ای پروین
معلمان ز فراقت بگریه می گویند
به پاس خدمت تو شرمسارم ای پروین
چه رنجها تو کشیدی به مدرسه شب و روز
حلال کن همه را گلعذارم ای پروین
سروده قائلی عموی تو به آه و فغان
که این بود به جهان یادگارم ای پروین
هزار و سیصد و هشتاد و شش میباشد
تو رفته ای ز جهان دل افکارم ای پروین