شب بود دیگه کبوترای حرم امام رضام داشتن میرفتن توو آشیونه هاشون.
این اتوبوسای واحدی که از دمی حرمی امام رضا مسافربری میکنند فکر کنم همشون عشقی کار میکنند. بامزساااااا دفعه اول 300 دادم از هتل به حرم. 200 دادم از حرم به هتل. بار دوم ......... خلاصه ایندفعه را با تاکسی برگشتم که کرایش زیادم با تاکسی فرق نداشت. توو راه یه عطاری دیدم رفتم یه عرقی رازیانه ازش خریدم, آخه خیلی تعریف از عطاریای مشهد شنیده بودم, ولی آخ آخ آخ که به محض رسیدن به هتل و زیارت هم اتاقی های دانشمندم....... همه با چشمهایی گرد شده پرسیدن :دختر این چی چیس خریدی؟؟؟؟؟؟ و شروع کردند تک تک ضرر و زیانهاش رو برام شمردن. هیچی دیگه منم که تاحالا عرق خوری نکرده بودم, وحشت زده گذاشتمش کنار آ دست بهش نزدم, روزی آخر هم هدیه کردم به حاج خانم خوانساری بزرگ. خدمتشون عرض کردم حاج خانم من که نمی دونستم عرق رازیانه ممکنه ضرر هم داشته باشه, حالا هم نمی برمش , این خدمت شما, اگه خواستین مصرفش کنین یا به هرکی میدونین هدیه کنین. به هر حال من دست بهش نمی زنم.
یوخده استراحت کردیم آ با مجموعه دوستان رفتیم شام. جادون خالی بروبچ همه با خاندان اومده بودن. من که خیلیا را نیمیشناختم. ولی ما خودمون اندازه یه میزی 7-8 نفره تکمیل بودیم. جادون خالی آشپزشون کارش درست بود فقط یوخده توو خرج کردنی روغن خسیس بود
شب حاج خانم نغوی افتخار دادن آ تشریف آوردن اتاقی ما. یه مهمونی خداحافظی راه انداختیم. آخه حاج خانوم آ حج آقا امسال مشرف میشن حجی تمتع. فردا -پسفردا دیگه مدینه هستند. از جانبی همه برآبچا بهشون التماسی دعا گفتیم. خوش به سعادتشون ...... حج خانومم اومده بودن تا به امام رضا التماس دعا بگن تا بتونند انشالله از تک تک لحظاتی سفرشون بهترین استفاده ها را بکنند. شومام براشون دست به دعا بشین.