قدم به قدمی بین الحرمین حس و حالی خودشا داشت. اینجا مسافتی چندانی نداردا ولی.... ولی یه مسیرس که یا حرم اباعبدالله الحسین جلو روودس آ حرم ابالفضل العباس پشتی سرت.... یا برعکسش.
اطرافدم بازارها شلوغند حسابی... مثل چندسال قبلی مشهدی خودمون. چیطوری بازاری عطر آ دمپای آ عقیق آ مهر و تسبیح رووبراه بود , اونهم تا خودی درگاهی ورودی حرم امام رضا....... الآن کربلاهم همینجورس. البته در حالی ساخت هستن.ولی حالاحالاوا طول میکشه.
.
البته ما سفر اولی بودیم. آ چشمامون برا قفل کردن روو گنبد زرد طلا تشنه.تشنه.....تشنه...... یا حسین. اونجا این مسیر رو دیگه مفاتیح دست گرفتن نداره. خودت همه زیارتنامه ها رو از حفظ میخوونی. آخه یه عمریس موقع زیارت خوندن , موقع سلام دادن, دست به سینه ایستادی و خودت رو مقابل حرم آقا تصور کردی و سلام دادی و تمومی صحنه های کربلا رو مقابل چشمات تصور کردی و لعن به قاتلین دادی و ....... اما حالا جدی جدی خیره شدی به حرم آقات....... جدی جدی داری میری سمت حرم. جدی جدی توو بین الحرمین راه افتادی سمت آقات.
دستت رو گذاشتی روو سینه و مودبانه سلام میدی. ولی حواست باشه. اینجا وسط زیارت خوندن حواست پرت نشه به اینکه چادرم خاکی شد و موبایلم زنگ خورد و ... وای حالا چقدر گرممس آ .... نه جدی جدی آقات جلو رووت ایستادن و توو داری چهره به چهره سلام میدی....
دستم رو محکم گذاشته بودم توو دست خانم , فاطمه ی زهرا(س). آخه هنوز اون دلشوره توو وجودم بود. احساس میکردم توو قدم برداشتن به سمت حرم آقام اباعبدالله زیادی سریع میرم جلو. گامهای جسمانیم خیلی جلوتر از گامهای معنویم شده بود.
البته از اونطرف هم گه گاهی به خانم همسفریم که نگاه میکردم , از چشماش اینو میخوندم که حوصله ش از دستی من سررفدس آ همینجوریشم خیلی صبوری کردس آ تحمل...
ولی من سریعتر از این قادر نبودم, هنوز آوازه ی گوشم بود , اولین نکته ای که روحانی کاروانمون توو جلسه ی اولمون گفته بودن, اینکه این سفر از اون سفرهاییس که اثار و برکات حیرت آور زیاد داره.
یکیش اینکه: با هر بار زیارت آقا امام حسین(ع) تعدادی از ملائکه با زائرین همراه میشن برای همیشه. این یعنی شما با هربار زیارت با بعضی ملائکه همراه میشین که اینها تا اخر عمرتون , در همه ی مراحل زندگیتون با شما هستند , در مشکلات دعاگوی شما میشن, در بیماریها میان عیادت شما, و از دنیا که تشریف بردین میان تشییع... گفته بودن برای اینکه بتونین از چنین سفری بهترینها رو استفاده کنین سعی کنین سبک سفر کنین(حق الله و حق الناس به گردن نداشته باشین...)
حالا من سبک اومده بودم؟؟؟
فقط یه چیزی توو ذهنم بود:
وقتی سیلی خوردی بگو یا زهرا .
وقتی دستت رو بستن بگو یا علی .
وقتی بی یاور شدی بگو یا حسن .
وقتی تشنه شدی بگو یا حسین .
وقتی شرمنده شدی بگو یا عباس .
اما همیشه یادت باشه: اگر تشنه شدی , بی یاور شدی, دستتو بستن, سیلی خوردی , شرمنده شدی بگو : امان از دل زینب.......