سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

 

 یه عمریه میگم:

اگر که دل شکسته ای حسین را صدا بزن       اگر ملول و خسته ای حسین را صدا بزن.

 

 

به درد و غم و ابتلا می روم        دریغا که از کربلا می روم

توو صحن بودم و نگاهم به ضریح آقا , علی اصغر , علی اکبر...

یک غنچه لاله، سینه ی تنگش کباب شد
پژمرد و زخم دل آفتاب شد

چون نذر کرده بود فدای پدر شود
آنقدر گریه کرد که بابا مجاب شد

شش ماهه ای که با اشاره ای از خواب می پرید
با لای لای تیغ سه شعبه به خواب شد

تا چشم تیر را هدف حنجرش نمود
با چشم غرقِ خون عمو، بی حساب شد

با دستهای خالی خود خواهرش نشست
گهواره ی خیالی طفل رباب شد

تصویر حلق پاره ی اصغر سه روز بعد
بر سینه ی شکسته ی ارباب قاب شد

توو صحن زیارت عاشورا که میخونی اصلا احتیاجی به روضه نداره, همه ی صحنه ها رو همونجا راه میری و دنبال میکنی........ توو صحنه حضور داری , فقط باید سرعت لحن خوندنت با سرعت دلت-جانت یکی باشه. به قلبت هم اجازه ی همراهی بدی...

اونجا وقتی اون عقب- یه کناری می ایستی, انگار خودت میشنوی:

نه تنها سر برایت بلکه از سر بهتر آوردم

پی ابقاءقدقامت به ظهر روز عاشورا

برای گفتن الله اکبر، اکبر اوردم

علی را در غدیر خم نبی بگرفت روی دست

ولی من روی دست خود علی اصغراوردم

علی انگشتر خود را به سائل داد اما من

برای ساربان انگشت با انگشتر  اوردم

برای انکه قرانت نگردد پایمال خصم

برای سم مرکب ها خدا یاپیکراوردم

برای انکه همدردی کنم با مادرم زهرا 

برای خوردن سیلی سه ساله دختر اوردم

 اگر با کشتن من دین تو جاوید میگردد

برای خنجر شمر ستمگر حنجر اوردم

به پاس حرمت بوسیدن لب های پیغمبر

لبانی تشنه یا رب بهر چوب خیزر اوردم

حسن را اگر از لخت جگر اکنده شد طشتی

من اینک سر برای زینت طشت زر آوردم