صبح شنبه بود, نماز صبح رو خوندیم و سلام به آقا و سالارمون آ........بین الحرمین آ ....سلام به آقا ابالفضل آ....
خلاصه اومدیم هتل و ساکها تحویل و لابی هتل در انتظار آ... بالاخره اتوبوس به سمت سامرا.
حال و احوالات زائر جماعت توو این ساعتها یوخده خاص آ بدونی شرحس. خوددون باید باشیند آ حسش کنین. اینکه من اینجا برادون بگم همه چیز اونجا خاص و دلنشین بود, درکش نمیکنی, اینکه من اینجا برادون بگم دمپایی که اونشبی باروونی دمی حرمی آقا ابالفضل گرون خریدمش آ حالا فقط برای اینکه توو این چندروز باروونیِ کربلا فقط همینا به پاهام بود دلکندن ازش آ گذاشتن کناری اتاق برام سخت بود, خنده دارس. همه چی , همه چی اونجا دلنشین و خاص بود.
توو اتوبوس آرووم نیشسته بودم آ صحبتهایی که از روحانی کاروانمون توو جلسه ها برامون گفته بودند اِز روو نوشته هام مرور میکردم. یادمس یه شب توو حرم آقا از توسل میگفت:
تووی زیارت جامعه کبیره داریم میگیم , ای خدا اگر پیدا میکردم کسی را نزدیکتر و وسیله تر از این امام حاضر و ابناء طاهرینش آن را می آوردم و وسیله قرار میدادم. حتماً اون رو می آوردم...
حالا چطوری وسیله ها رو بین خودمون و خدا قرار بدیم؟ چطوری دعا کنیم؟
بگیم :
خدایا بده؟!
امام حسین بده؟!!
دوتایی تون بدین؟!!!
بعضیامون مستقیم از امام میخواهیم. بعد شیطون وسوسه میکنه که پس خدا چی چی؟! بعد از خدا میخواهیم, دوباره شیطون میگه پس اینجا برا چی چی اومدی؟!
چند تا راه هست برای وسیله قرار دادن اولیاء الله.
راه اول: از خدا بخواهیم , نَزد این اولیاء خدا.
مکان تا مکان فرق میکنه, اومدیم نزد این اولیاء خدا و تحت قبه ی امام حسین(ع) حاجتمون رو میخواهیم. ائمه خودشون هم اینجور بودن. هم در مورد امام صادق داریم... میومدن تحت قبه و دست به دعا بر میداشتن. هم در مورد امام هادی. امام عسگری(ع) رو داریم که سخت بیمار بودن, یک نفر رو نائب گرفتن و گفتن برو تحت قبه امام حسین(ع) و شفای من رو بگیر و بیا. گفت آقا شما خودتون محل رجوعین. فرمودن نه برو تحت قبه.
البته منظور از قبه ی حضرت هم زیر این گنبد نیست ها که اگه یک سانت اونطرفتر شد بگی برآورده نمیشه, منظور در حاشیه و اطراف ضریح تا جایی که بگن زیر سایه حضرت هستی.
راه دوم: از خدا بخواهیم ولی, به حق این اولیاء.
همینطور که در دعای توسل میگیم. خداوند رو به حق معصومین قسم میدیم و حاجاتمون رو طلب میکنیم.
مثل وقتی که با کسی کاری داریم ولی میدونیم حرف ما رو چندان هم نمیخونه, اونوقت یه کسی رو که عزیزتر و دارای مقامتر هست رو همراه میکنیم یا واسطه میکنیم تا اون تماس بگیره و خواسته ی ما رو مطرح کنه.
ما اومدیم اینجا به امام حسین(ع) میگیم شوما زنگ بزنآ سفارشی ما را بکنین.
راه سوم: از خود اولیاء خدا مستقیم چیزی رو بخواهیم.
این شرک نیست. این هم توسل. چون اولیاء بزرگ خدا بعضی اختیارات رو دارن.
مثل رئیس کلی که یه قائم مقام برای خودش اختیار کرده و بعضی یا تمام اختیارات و امضاءش رو تفیض کرده به اون قائم مقام. حالا اگه شما رفتین پیش قائم مقام و ایشون از اون اختیاراتش استفاده کرد, پشت سرش رئیس کل میاد همه را میریزه بهم که آای مشرک بروو بیرون ای ریا کار, ای خراب کار چرا بجای من رفتی پیشی قائم مقام آ نزد من نیامدی ؟ خب خودت گفتی همه ی امورم رو به ایشون تفیض کردم...
تفیض شیعی اینه که: خداوند متعال در عین اینکه همه ی امور دست خودش هست, اما به اهل بیت عصمت و طهارت هم امور را تفیض کرد.
روحانی کاروانمون تووی سفر, جلسه های مختصر و مفیدی داشت. نکته هاییکه برای یه زائر اونهم توو سفر زیارتی بسیار با ارزش و قابل تامل بودن. شکر. خدا همیشه پشت و پناه چنین آدمهای پرخیرو برکتی باشه.