روحانی کاروان در مورد سرداب و ماجراهای متفاوت تشرفها یکی-دو مورد رو تعریف کردن, از جمله تشرف علمای عصر خودمون رو ,حضرت آیت الله مرعشی. اینکه ایشون خیلی از شبها داخل حرم میموندن جهت عبادت. شمعی که جهت روشنایی همراه داشتن تمام میشه , در همون تاریکی مشغول عبادت بودن که صدای داخل شدن کسی رو متوجه میشن, اول به خود میلرزن که مبادا از منافقینی هستن که به زائران معصومین سامرا آزار میرسوندن و اذیت میکردن.
تا اینکه حضرت میان جلو و میفرمایند: سید شهاب الدین سلام علیکم.
آیت الله مرعشی میپرسن شما کی هستین؟ جواب میدن من از پسر عموهای شما هستم.
میپرسن از کجا هستین؟ میفرمایند : از حجاز.
آقا از آیت الله مرعشی میپرسن که سیدشهاب الدین ,شما اینجا چه میکنید؟ آقای مرعشی جواب میدن چندتا حاجت دارم, برای حاجاتم اومدم متوسل بشم. که آقا میفرمایند به جز یکی همه را خدا به تو خواهد داد.
بعد اونجا حضرت چندتا توصیه میکنن:
1-نماز جماعت
رفقا بیایین نماز جماعت را درمسیر زندگیمون جاری کنیم. سعی کنیم نمازهامون رو تا جایی که میتونیم به جماعت بخونیم
2-اهل مطالعه
سه تا علم را: فقه(رساله) , حدیث , تفسیر
3-صله رحم
قهر نداشته باشین, کینه نداشتهباشین
4- رعایت حقوق معلمان و استادان
یعنی احترامشون رو داشته باشیم
5- حفظ , یادگیری و مطالعه ی دوتا کتاب نهج البلاغه و صحیفه سجادیه
6-...
(6 تا توصیه کرده بودن, که روحانی کاروانمون 5تاش رو گفتن)
توو مسیر رفتن به سمت کاظمین, نماز و نهار رو امام زاده محمد , فرزند امام هادی(ع) - برادر امام عسگری(ع) بودیم.
حالا دیگه با بروبچه های همسفری آشناتر شده بودم و گه گاهی با هم گپی میزدیم. همسفریای باحال و باصفایی بودن. خانمها و آقایون. میزان استفاده ی آدم تووی سفرهای اینچنین مذهبی و فشرده خیلی به همسفریهاش بستگی داره. یه همسفر تاثیری که رووی بهره مندی هر مسافر میزاره متاسفانه زیادم بچشممون نمیاد. زیادهم رووش حساب کتاب نمیکنیم, برامون مهم هست ولی خودمون خیلی... اول برامون مهمه که راهی بشیم.
ولی خداییش , خانم فاطمه ی زهرا(س) من رو با همسفریای با حال و با صفایی راهی کردن. شکر. خدا رو شاکرم و مثل همیشه مدیون لطف خانم ام المومنین, فاطمه زهرا(س)