جمعه ی قبل از محرم.
رفته بودیم خونه حاج خانوم کمکشون برای شست وشو , خورد کردن و آماده کردنِ سبزیهایی که دیروز و دیشب تا ساعت یک نصف شب خانمها نشسته بودن پاک کرده بودن.
یا حسین...
گوشه ی حیات در حال خورد کردنِ مقدماتی سبزیها هستم. سبزیها رو با چاقو در اندازه های 10 الی 5 سانتی خورد میکنم. با چاقو. چاقویی که کُند و زبون نفهمه. اونطرفتر, آباجیِ باهنرم همراه یکی از حاج خانومهای کدبانو که دستگاه سبزی خوردکن خودشون رو آوردن مشغول هستن.
دیروز همینجا با دوتا خانومهای دیگه سبزیها رو طِی سه مرحله شستیم.
مرحله ی اول: تَهِ ظرف آب گِل کامل نشسته بود.
مرحله ی دوم: آب گِلِ معمولی و شفاف داشتیم و
مرحله ی سوم: دیگه سبزیها تمیز شدن انشالله...
سبزیهایی که در ساعات اول پاک شدند , تمیز و معمولی هستن , ولی اون بخش از سبزیهایی که در ساعات آخر شب توسط بانوانی دلسوزی که تا آخرِ, پای کار ایستادن پاک شدن, به علت کمبود وقت در عملیاتِ پاکسازی, این سبزیها کمی پروتئین دارن.
اولین مرحله ی آب گیری و خشکاندن سبزیها داخل سماقپالون رخ میدهد.
مرحله ی دوم آب گیری روی ملحفه های سفید انجام میگیرد. که همزمان با آن مرحله ی اولِ سبزی خوردکنی هم صورت میپذیرد.
سبزیها در مرحله ی اول در ابعاد 10 الی 5 سانتی(اندازه کفی دستی خوددون) خورد شده , سپس توسط دستگاه .
صدای موبایلم رو زیاد کردم. گوشه ی حیات در حال خورد کردنِ مقدماتی سبزیها هستم. سبزیها رو با چاقو در اندازه های 10 الی 5 سانتی خورد میکنم. با چاقو. چاقویی که کُند و زبون نفهمه...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است.
باز این چه نوحه کوچه عزا و چه ماتم است.
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین،
بی نفخ صور خاسته تا عرش عالم است.
این صبح تیره باز دمید از کجا، کز او
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است.
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب،
کاشوب در تمامی ذرات عالم است.
گر خوانم قیامتِ دنیا بعید نیست،
این رستخیز عام،نامش محرم است...