روضه خونه ی حاج خانوم از اذان صبح شروع میشه.
نماز صبح به جماعت و دعا عهد و زیارت عاشورا و بعد آقای اول منبر میرن.
زیارت آل یاسین و نوحه و بعد آقای دوم منبر میرن.
آخر کار هم نوحه خوان آخری.
از همون اول کار هم حاج آقا عربزاده هم کتریهاشون روشن و چاییشون به راه. صبحانه رو هم از اول دعای آل یاسین پذیرایی میشه.
این برنامه تغریبا هرسال منظم هست.بامزگی امسالش سر این بود که من و بروبچ پای ثابت ظریفشورهای بعد از روضه بودیم. صفایی داشت, صفایی وصف ناپذیر , همه ته نگاهشون مشغول بودن, همه به یه نیتی دست به کار شده بودن. جاروو میکردن. دیگ میشستن. استکان میشستن. نون های باقی مونده رو مرتب میکردن. اشغالها رو جمع میکردن... منم هرجا خالی بود دستبکار میشدم. گوشیم توو گوشم داشت نوحه رو میخوند:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است.
باز این چه نوحه کوچه عزا و چه ماتم است.
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین،
بی نفخ صور خاسته تا عرش عالم است.
این صبح تیره باز دمید از کجا، کز او
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است.
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب،
کاشوب در تمامی ذرات عالم است.
گر خوانم قیامتِ دنیا بعید نیست،
این رستخیز عام،نامش محرم است.
دربارگاه قدس که جای ملال نیست,
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است.
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند,
گویا عزای اشرف اولاد ادم است.
خورشید آسمان و زمین, نور مشرقین,
پرورده ی کنار رسول خدا , حسین.
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا,
در خاک و خون تپیده ی میدان کربلا.
گر چشم روزگار بر او زار میگریست,
خون می گذشت از سر ایوان کربلا.
نگرفت دستِ دهر گلابی, به غیرِ اشک,
زان گل که شد شکسته به بوستان کربلا.
از آب هم مضایقه کردند , کوفیان,
خوش داشتند حرمت میهمان کربلا........