شب چهارشنبه بود و ماه رجب و ... از مسجد سهله که میزنی بیرون، محیط بسیار آشناست. شبیه شبهای چهارشنبه ای که بلند میشی میری به عشق آقا و صاحب الزمانت، مسجد جمکران. آره همه چیز آشناست. از دست فروشهای توو مسیر درب مسجد تا پاشنه ی درب اتوبوس گرفته تا... انواع و اقسام اختلاطها و مباحث مطرح بین بچه هیئتی های همسفرت.
اون شب یگانه بود و ماندگار در عمق جان. اون شب توو مسیر برگشت از مسجد سهله تا نجف فقط به شب آخر توو صحن و سرای امیرالمومنین ع فکر میکردم. برای لحظه لحظه ی باقی مونده از نجف و زیارت آقا علی بن ابیطالب ع برنامه ریزی میکردم. باید کم کم به فکر کربلا باشم و مولا...
ایامی که دارم حرفش رو میزنم، اواسط اردیبهشت 93 بود و ماه رجب. داعشیها قیافه اومده بودن... اما سربازهای امام زمان همیشه راست قامت هستند و پشت سر سردار امام زمان.
تحت فرمان ابالفضلیم و ارتش می شویم