سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

نظر

به قول یکی از بهترین سیدهای خوب همکار:

                                    بسم الله قاسم الجبارین

این تکیّه کلامِ یکی از همکارامونس توو شرکت جهت آغاز پرو‍‍ژه ی کاری.

 جاتون خالی این چند وقت یکی از باحالترین ماموریتهای طول عمرم بودم. اِز امروز برادون اِز ماموریتَم میگم. آآآآآآآآآ که چه چیزها به چشم دیدم و چه ها که به گوش شنیدم و خب گه گاهی هم چه ها که بر لب جاری ساختم. دارم گزارش کاریم رو تنظیم میکنم جهت ارائه به امیرکبیرِ شرکت. ضمنش برا شومام تعریف میکنم چیطور شد:...

ماجرا از اون همون روزی استارتش خورد که مسئولی بخشی کنترل پروژه با یه پاکتی نامه واردی اتاق شد قیافش یوخده عجیب غریب بود و چشمها براقی براق. بعدی سلام و علیک و این صحبتها با یه ژستی اومد جلوی میز کاری بنده آ بعدی چندتا سوالی پر طعنه پاکت رو تحویلم داد تا بعد از باز کردن و خوندنش فرمِ مربوط به تحویل گرفتمشا امضا کنم. نمی دونم چرا ولی انگار جوِ کاریِ اتاق عوض شده بود. بنظرم همه میدونستن چی توشه و من نه... 

بازش کردم و تند تند شروع کردم به خوندن. برگه ماموریت بود. یا امام زمون... عنوان آ مدتی ماموریت! مکان آ ... خدایا .

روو پیشونیم عرق سرد نشسته بود. با تمامِ توان سعی کردم با لبخندی متعارف و با قیافه ای خوشحال سرما بیارم بالا آ ازشون تشکر کنم، تشکر کنم که بالاخره با ماموریت منم موافقت شدس. همه لبخند معناداری روو لبهاشون بود و نگاهشون قفل شده بود روو من. (بعده ها فهمیدم توو این شرکت عکس العمل هر کارمندی در مقابل تحویل گرفتنِ چنین برگه ی ماموریتی جزع رزومه ی کاریش حساب میشه) 

شب کناری بابا نشستم آ خودم سری صحبتا واز کردم: قرارس از فردا برم نطنز. بابا: بری نطنز؟ کوجا نطنز؟

عرض کردم: سایتی نطنز. بابا فرمودن: سایتی چیچی نطنز؟

عرض کردم: بابا همون سایتی هسته ای نطنز.  بابا فرمودن: هااان؟ چی چی؟؟؟ سایتی چیچی نطنز؟؟؟ .......... این گفتمان ادامه داشت تا یوخده یوخده جا انداختم که چیزی غیری معمولی نیست . باحالس باباجونم. نگران نباشین.

ولی خودم که صبح غسلی شهادتمم کردم آ آماده ی رفتن شدم.

.... بامزس . میام کم کم برادون میگم چیچیا دیدم. میام عرض میکنم خدمتتون که چه سایت نطنزی داریم ما اصفهانیا. اوضاع حاکم بر انرژی هسته ای ما چقده کم انرژیس..... حرف برا گفتن زیاد دارم برادون. عرض میکنم خدمتتون. عرض میکنم .

.***********

  پیش به سوی نطنز             رسیدیم دمی سایت

                       سانتریفیوزها                   خدا خیرش بِدد 

                     خودکارهایی بی رحم             اتاق کنترل

                        جیگرش بِسوزه .        کیک زردها کجاست؟

درایو فلش USB ها روش اصلی ویروس استاکسنت برای انتشار بود...