آفتاب زده بود که رسیدیم سایت. از ایستگاه حراستیهای مختلف رد شدیم، تا به کابینِ اسکن رسیدیم. اِز همون مدلی اسکنهایی که توو انواع و اقسامی فرودگاهها هست. همکارانِ گرامی فرموده بودن خانم مهندس موبایلدونا همینجا میگیرن، خب منم توو گوشی موبایلم ram داشتم، که به هرحال فایلهای عکسی خصوصی تووش داشتم، آوردمش بیروون آ گذاشتمش لا سررسیدی که همراهم بود. نماینده شرکت، داخلی سایت باماشین اومده بود دنبالمون. خودش گفت دفترِ سررسیدتون رو بزارین توو ماشین، ولی کیف و موبایلتون رو ببرین تا اسکن بشه.
وسایلهامون رو دادیم برای اسکن، با اجازدون گوشی موبایلم که برچشب خورد آ تحویل گرفتنش تا لحظه خروج از سایت که برگردوننش. الباقی بروبچ هم به همچنین. وقتی وارد محوطه ی وسیع و گسترده ی سایت شدیم، اول رفتیم تووو کابینهای مخصوصی شرکت ، وسایلی غیری ضروریمونا گذاشتیم و هر کدوممون با وسایلی کاریمون راه افتادیم سمتی سایت.
من که هنوز چیزی خاصی از انرژی هسته ای آ ... به چشم ندیدم.
ولی تمامی دفتر-دستکهام رو آوردم تا سوالاتم رو جهت پیشبردِ طرحهای مختلف برطرف کنم. (خدایی محیط وسیعیِس)
مسئولی محترم، کارشناسایی شرکت رو سواری کردن و حرکت به سوی سایت. مسیر یوخده عجیب غیر بود. جاده آسفالتی که سمتی سایت گذاشتن، مثلی تونل (سقف دار) بود آخیلی پهن و عریض ، پرسیدم چرا اینجا اینقده عظیمس؟؟ فرمودن آخه اینها طرحهای ایمنی فنی س. یعنی اِز لحاظی ایمنی-فنی باید حسابشا بکنند که یه وقت دستگاههای عمرانی و ساختمانی لازمس بیارن توو. شوما حسابشا بکن اون روزایی که میخاستن دستگاههای سانترفیوژ بیارن داخل خب ماشینی 18چرخ میخواستن یا نه؟!.... عرض کردم والا ناهاری اینهمه کارگرا که میخوان بدهند هم کامیون لازمس. حالا دیگه بگذریم از اموری امنیتیش. این کارشناسان و متخصصان بعضیاشون هم قد حامد حدادی هستن.