بگذارید خنده ای بکنم
زین مصیبت که تا نشده
حرفهایم چقدر سنگین است
در گلویی که ها نشده
عشق را پـرده در بـپـوشانید
نزدِ اویی که "ما" نشده
لب بدوزید در پـسِ اسرار
تا قیامتی به پا نشده
کاخ بتهای خود زمین بزنید
تا عِمارتی بنا نشده
عمر خویشتن تلف نکنید
زآنچه رفته قضا نشده
بیش از این مُعطّلت نکنم
آدمی از خــدا جــــدا نــشـده