راه افتادیم سمت حرم . حرم اباعبدالله . حرم سید الشهدا...
توو راه یادم افتاده بود به نصیحتهای آیت الله ناصری. توصیه هاشون به استغفار. اینکه هر گناه یک حجابِ بین من و خداوندِ رحمان و رحیم و این حجاب یک فاصله ای بین من و ائمه ی معصومین و حالا من کربلا هستم...
ماه رمضانی که گذشت(سال 94) توفیق داشتم گاهی نماز ظهرو عصر رو پشت سرشون توو مسجدی سری میدون بخونم آ نصیحتهای بعدی نمازشون رو آویزه ی گوش کنم. نصیحتهایی که اینجا توو این حس و حال نجاتبخش بودن.
آیت الله ناصری از استغفار گفته بودن، گیرم که من ماه رمضون پارسال موردی بخشش الهی قرار گرفتم آ صفحه ی کارنامه ی من پاک و پاکیزه.(حالا شوما فرض کن). خب اگه فرض کنم توو این 7 الی 8 ماه، روزی فقط یه گناه کرده باشم، فقط یه گناه(یه غیبت، یه بداخلاقی، یه دروغ گفته باشم، یه نماز از من قضا شده باشه ، یه تهمت به کسی زده باشم، یه تندی به همکارم کرده باشم، یه ربا داده باشم ، یوخده ربا خورده باشم...) الآن چقده شده؟؟؟ چقدر بین من و خدای من. بین من و ائمه ی معصومین رو فاصله انداخته؟؟؟ برای کاستن این فاصله ها باید استغفار کرد.
همونطور که خوردنی هر غذایی یه تاثیری داره، خوردنی هرکدوم از این حبوبات یه تاثیری خاص داره، خوندنی هر کدوم از ادعیه و زیارات یه تاثیری روو روحیات ما داره، خوندن هرکدوم از سوره های قرآن یه تاثیری در مسیر زندگی ما داره ، هر کدوم از این کلامِ استغفار یه میزان تاثیر روو ما و اعمالِ ما داره... بهترینش اینه که روو به سوی قبله باشیم و با طهارت ولی خب اگه وقت نیست توو راه، در حین کار، توو مسیر راه رفتن ، در حین انجام امور زندگی... یکی از اذکار استغفار رو بر زبان جاری کنیم البته با توجه. به حرم که نزدیک میشدیم سعی میکردم چند قدم به چند قدم بایستم و دست ادب بر سینه بگذارم و به نیابت سلام عرض کنم.
به نیابت مادربزرگِ از دست رفته ام. به نیابت پدربزرگ از دست رفته ام، به نیابت همه ی از دست رفتگان خودم و دوستانم که سفارش کرده بودن...
به نیابت همه ی عزیزانی که التماس دعا داشتن بهم.