میخوام راهی بشم سمت صحن و سرای مولا اباعبدالله(ع) ، از عجله ای که موقع راه رفتن داشتم و شتابی که موقع پشتِ سر گذاشتن همسفرا......... ناخودآگاه یاد اون روزی افتادم که با چنین شتابی از محل کار داشتم میزدم بیرون.
داشتم روو چند جمله ای آخر فرمایشاتِ مدیرانِ شرکت (یا به قول خودشون: کُروکدیلهای شرکت) فکر میکردم...
اینجا یه مشت کُروکدیل ساکن هستند. یا به قول خودشون فرمانروایی میکنند. اصلاً براشون مهم نیست، مُردی که مُردی به درک، این کُروکدیلها به جایگاهی که میخواهند رسیده باشن، پرسنل جماعت آدم حساب نمیشه.
دلم میخواد ارزیابی عملکرد چندتا کُروکدیل رو میتونستم ردیف کنم. شاخصِ عملکرد که میتونم ردیف کنم و چرتکه بندازم..
امروز مِثلِ این آدمهای حسرت به دل با خودم زمزمه میکردم: الهی خار و ذلیل شدنت رو ببینم کروکدیل. ولی بعد یه نکته ای اومد توو نظرم و پشیمون شدم. .اینکه: ببین خودتم داری آرزوی خار و ذلیل شدنِ یه بنده ی خدا رو از خودِ خدا طلب میکنی.چرا؟؟؟ چون احساس میکنی آقابالاسرت تو رو خار کرده. پس مطمعن باش آقابالاسرهای اینهام بیش از اینها خار و ذلیلشون کردن. کُروکدیل جماعت اگه آرواره ی محکمی برای خورد کردنِ دیگران داره ، پوستِ کلفتی هم در برابرِ تووسری خوردن داره.
بی خیال ، همون پلِ صراط کفایت میکنه. حواست باشه از راه مستقیم کجَکی نرفته باشی و سرِ پل صراطِ مستقیم دچار مشکلات نشی.
ماهِ رمضونی التماس دعا
میلیون ها درخت در جهان به طور اتفاقی توسط موش ها و سنجاب هایی کاشته شدند که دانه هایی را مدفون کردند و سپس جای مخفی آن را فراموش کردند.
خوبی کن و فراموش کن...
روزی رشد خواهد کرد...