شب جمعه را در پناه دختر امام موسی کاظم- خواهر ضامن آهو- حضرت فاطمه معصومه(س) گذراندم.
نیسم یه گوشه ایون آیینه.روبه قبله - همچین که خانم دستی راسم بودن. دیدم شبی جمعه س آ دلم همچین هوا دعا کمیلا کردس. بسم الله........جادون خالی صفایی داد. همش حرفی دل بود با خودی خدا. بعدی دعا آ دردودل با خودی خداوندی رحمان و رحیم. روما کردم به خانم آ از عمق جان تبریک عرض کردم.میلادی خودشون آ میلاد برادر بزرگوارشون امام رضا (ع) را . ...............هرچی دوروبرما نیگاه میکردم همه مشغولی دردودل با خانم بودن..... هرکسی با زبون آ لهجه خودش.
شبی خوب آ خوشی بود. در آغوشی گرم آ آروم آ معطر. دلم هوای زیارت امام رضا رو داره ..........هی هی هی ......
صبح در محضر بانو با نوای دعای ندبه با آقام-امام زمانم-اباصالح المهدی(عج) به درد و دل نشستم. راستش خجالت زدم. خیلی وقتس نشده برم جمکران. چندین بارس میام قم آ ....... خجالت زدم. نمی دونم چی بگم شاید از بیلیاقتیمس آ راهم ندادن..... پا دعا ندبه که نشسته بودم اولش خیلی احساسی سرافکندگی داشتم............ اما آقا و سرورم مهربانن آ به روو آدم نمیارن.
جاتون خالی............یاد خیلیا بودم. یاد همه بروبچ وبلاگی