به پایان ماه میهمانی خدا رسیدیم. شب عید شده. عید فطر . سرم رو به اسمون و افکارم خیلی مشغول...... یه چیزایی از ذهنم پاک نمیشه. بعضی کلامها و رفتارها و برخوردها و ..... خدایا ....
میشینم به گپ و گفت با خود خدا........ خدایا خودت جلوی پاهام راه درس رو قرار بده ........
خدایا ،
حجاب و حیا و عفاف و ... کلماتی هستن که کم کم دارن از دایره المعارفمون حذف میشن. راستش رو بخوام بگم باید بگم : عفاف که کلا حذف شده ، حیا هم تبدیل شده به مثب بود(منظور از بچه مثبت همونآدم با حیا ) و حالا دیگه نوبت حجاب شده. آدم مذهبی که زیادم اجتماعی نیست و زیادی خشکه مقدس باشه رو بهش میگن باحجاب. البته اگه این خانم با حجاب بخواد از خشکه مقدسی خودش دست برداره باید رنگ و لاآب چادر و روسری و مانتو و کفش و کیف و آرایشهاش رو امروزی و به سبک بازیگران و خبرنگاران شبکه های اسرائیلی کنه. اگه میخواد کمی هم اجتماعی بشه باید از آخرین جک و اس-ام-اس و فیلم و ترانه خونی و الباقی کثافت کاری های بزرگان ضد نظام و ضد اسلام و ضد ولایت و ضد .......... باخبر باشه .
چشمام رو میبندم و دستهام رو میبرم بالا و از عمق جان میگم :
خدایا. امروز در پایان یک ماه ضیافتت. بعد روزه داری ها و عبادت های اندک و ناقصم، آمده ام به سویت که مرا در آغوش بگیری و راه نمایم باشی و پیرو حقیقی راه فاطمه (س) ام قرار دهی که این بهترین خواسته هاست در این روز.
روزی که فرموده اند روز دریافت و بهترین پاداش ها و جایزه هاست.
به امید رحمت و بخشایشت؛ ای مهربان ترین مهربان ها.