دو سه روز مونده بود به حرکت. داشتم کم کم ساک سفر میبستم....... که اون روز از جانب فرمانده ی اردوو اس-ام-اس اومد که : بلیطا جور نشد
باورم نمیشد. خدایا !!!!!!!!!!!!
پرسیدم بلیط قطا چی شد؟
فرمودن:کل قطارا بجز درجه دو پر شده.
کلی نق زدم که دیدن گفتم زودتر اقدام کنین. ایام میلادی خودی امام رضاس آ به این راحتیا بیلیط گیردون نیمیاد.......... دیدین؟!!!!!!! خیلی نق زدم . ولی بندگانی خدا خودشونم کلی افسردگی گرفته بودن.
آقای ابراهیمی بعدازظهر که ازش سراغ گرفتم. (با آه و ناله گفت:موکول شد به فردا, اونم با نا امیدی کامل........ دیگه فقط خودشون باید بخوان...)
گفتم شوما تلاشی خوددونا بکنین آ تنبلی خوددونا به دوش کسی نیندازین.
خدایا............حالا چیکار کنم. خب اینا که نباشن .من که بلیطی رفت آ برگشت دااااااارم. مطمعنم کردن که اسکانی شوما جورس. خب بازم خدارا شکر.
آدرسی هتلا گرفتم آ با برآبچا مشهد هماهنگ کردم که تنها نمونم.ولی بازم دلم سوخت...... خانم نغوی. فاطمه سادات. ب.کریمی....... هیف شدن. خب بازم امام رضا را شکر سفری ما به هم نخورد. قربونش برم ؛ که خیلی محتاجی این سفر بودم.
یکی دو روز هم گذشت و خبری از بلیط نشد که نشد. دلشوره داشتم ولی بی خیال سپردم دست خودد امام رضا. من مهمونی خوددونم.
گذشت آ گذشت تا شبی سه شنبه دوباره فرمانده اس-ام-اس دادن که :زائرا برا سلامتی اونایی که برای سفر مشهدهنوز توو خیابونن صلوات بفرستید! انشالله 6 تا6:15 دقیقه راه آهن جهت اطلاعات بیشتر تماس بگیرید.
زنگ زدم و پرسیدم: درست شد؟
فرمودن درست بود.!ما زودتر از شما می رسیم . دیرتر از شما هم از مشهد برمیگردیم.