ساعت 9 آ نیم بود که دایی عباس اومد دنبال دختری آباجیش. خب ماها که رفیقمونا تنها نمی زاشتیم که .......
خلاصله همگی با ماشینی شاسی بلندی حج آقا راه افتادیم سمتی موزه ی جنگ آ شهدای خرمشهر .
موزش یوخده فسقلی بود.
ورودی موزه چندتا تابلو نقاشی بود تا شوما را به عنوانی بازدیدکننده اولی کار یوخده بیاره تووحال آ هوای روزای اولی جنگ آ جبهه. بعد یوخده یوخده , غرفه ها می رفت توو خطی معرفی شهدای بزرگی که توو ایامی آزادسازی خرمشهر به شهادت رسیدند آ بعد از اون دیوارا پر می شد از عکسی شهدایی که اهلی خودی خرمشهر بودن, کنارشم عکسایی از محیط آ محله های خرمشهر (حینی جنگ آ بعدی جنگ) .... یه مقایسه ای بود بین خونین شهر آ خرمشهر....
الباقیم غرفه غرفه شده بود , برا یادآوری آذکری اسامی بعضی از شهدای بزرگی که توو آزادسازی خرمشهر شهید شده بودن ... سعی کرده بودن من آ امثالی من که میومدن توو موزه را بکشونند توو یه برشی از تاریخی ثبت شده ی ایران که آدماش همه سرباز گمنام امام زمان خودشون بودن.
یاد ایامی که وقتی یه دستت هدیه راهی خدا می شد, بازم با اون دستی باقی موندد بلند میشدی به سمتی جبهه های حق علیه باطل ...
یاد ایامی که بلدزرچی خاکریز می زد...
یاد ایامی که آدما چنان انسی با خاک میگیرن , تا یه راهی به مراتبی قرب الهی پیدا کنند...
این بروبچای فرهنگیمونم که ماشالله از سوالاتشون. من نیمیدونم یعنی اینا واقعا نیمی دونستن ایران چیطوری در عینی حالی که توو تحریم بود با عراقی که همه ی ابرقدرتهای نظامی جهان پشتیبانش بودن جنگید؟؟
یعنی اینا نیمیدونستن ایران تسلیحاتی جنگیشا از کوجا میاورد؟
یعنی اینا نیمیدونستن فرمانده های نظامی ایران کوجا دوره ی نظامی دیده بودن؟
یعنی اینا نیمیدونستن بسیج آ سپاه چیطوری فرماندهی می شد؟
یعنی اینا نیمیدونستن عملیاتهای موفق ایران کودوما بودس؟
یعنی اینا نیمیدونستن یه عملیات ممکنس چندمرحله باشه؟
یعنی اینا نیمیدونستن تخریبچیا کارشون چی چی بودس؟
یعنی اینا نیمیدونستن.....
.....توو این حال آ هواداشتیم سیر میکردیم که یه دسته مستندساز که انگاری مالی شبکه سومی تلوزیون بودن, دوربین آ میکرفن به دست اومدن جلو . از اونطرفم که سمیه آ زینب سادات از خدا خواسته رفتن جلو جهت علیک السلام گفتن به سلامی که اونا میخواستن بدن.
بامزه بود قیافای جدی این دوتا رفیقی سخنرانمون. ما اینطرف به خنده بودیم آ اینا اونطرف در عمق سخنوری...